به روز ترین مرجع فایل های فروشگاهی

امروز پنجشنبه 06 مهر 1402
1 نفر آنلاين
جستجو
موضوعات
    علوم انسانی
    فنی و مهندسی
    نمونه سوالات
    علوم پایه
    پزشکی
    کسب و کار
    فیزیک
    سرگرمی
    آشپزی
    غیره
    تاریخ و باستان شناسی
    کامپیوتر
عضویت / ورود

    عضو شويد


    فراموشی رمز عبور؟

    عضویت سریع

    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد
آرشیو
آمار و اطلاعات
    بازديد امروز : 217
    ورودي امروز گوگل : 0
    افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا : 2
    اي پي : 3.214.184.223
    مرورگر :
    سيستم عامل :
    امروز : پنجشنبه 06 مهر 1402
کدهای اختصاصی

تبلیغات

تأثیر امنیتی شدن بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (1389-1380)

تأثیر امنیتی شدن بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (1389-1380)
تأثیر امنیتی شدن بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (1389-1380)

تأثیر امنیتی شدن بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (1389-1380)

چکیده

این رساله به منظور تأکید بر اهمیت همزمان انگاره‌ها و عینیات در سیاست بین‌الملل به رشته تحریر در آمده است. این گزاره که در ذیل سازه‌انگاری یا نظریه اجتماعی روابط بین‌الملل مطرح می‌شود، در پیوند با مقوله امنیت، به نظریه یا چهارچوب مفهومی امنیتی کردن شکل می‌دهد و به تعبیر واضعان این چهارچوب، یعنی تیِری بالزاک فرانسوی و الی ویور دانمارکی، از قابلیت تحلیل رفتار حکومت‌ها در سطح خرد و کلان برخوردار است.

با ابتناء بر موارد موارد فوق، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در بین سال‌های 1380 تا 1389 در قبال امنیتی کردن موضوعات «تروریسم» و «پرونده هسته‌ای» بررسی می‌شود. پرداختن به این امر منوط به واکاوی دلائل و نحوه امنیتی شدن موضوعات مزبور در پرتو کاربرد وجوه زبانی امنیت و استناد به وجوه جسمانی تهدید است. پژوهش‌گر بر این باور است که «استعاره محور شرارت» و «کلیشه سلاح‌های هسته‌ای» وجه زبانی و «توانایی‌های نظامی هسته‌ای»، وجه جسمانی امنیتی کردن را تشکیل می‌دهند. با اتکا به این موارد است که بازیگران امنیتی کننده، دو موضوع تروریسم و پرونده هسته‌ای ایران را امنیتی کرده و جمهوری اسلامی ایران را به سمت رفتار مقتضی سوق داده‌اند. بی‌تردید رفتار جمهوری اسلامی ایران در این رابطه، ریشه در نظام فکری و گفتمان نخبگان حاکم در مقطع زمانی مورد بحث داشته است.

 

فهرست مطالب

 

فصل 1- کلیات 1

1- بیان مسئله 2

2- سؤال اصلی پژوهش 4

3- فرضیه اصلی پژوهش 4

4- سوالات فرعی 5

5- فرضیه‌های فرعی 5

6- تعریف متغیرها و مفاهیم پژوهش 5

7- فلوچارت متغیرهای تحقیق 7

8- مرور ادبیات مرتبط با موضوع پژوهش 8

9- اهداف پژوهش 17

10- روش‌شناسی 18

11- مشکلات و تنگناهای احتمالی پژوهش 18

12- سازمان‌دهی پژوهش 19

فصل 2- مطالعات امنیتی کردن: از نظریه تا روش‌شناسی 20

مقدمه 21

1. نظریه امنیتی کردن مبتنی بر قرائت مکتب کپنهاگ 23

1.1. مبانی فلسفی 23

1.1.1. جان لانگشاو آستین 23

1.1.2. ژاک دریدا26

1.1.3 کارل اشمیت 26

1.2. مبانی نظری 27

1.3. دلالت‌های روش‌شناختی 30

1.3.1. مرجع امنیت 30

1.3.2. بازیگران امنیتی‌ کننده31

1.3.3. بازیگران کارکردی 31

2. نظریه امنیتی کردن مبتنی بر قرائت مکتب پاریس 32

2.1. مبانی فلسفی 32

2.1.2. میشل فوکو 32

2.1.3. پیر بوردیو 34

2.2. مبانی نظری 36

2.2.1. مخاطب‌محوری 36

2.2.2. وابستگی متقابل کارگزار و بافت 37

2.2.3. ابتناء کردارها بر «دیسپوزیتیف»39

2.3. مبانی روش‌شناختی 42

2.3.1. سطوح و واحدهای تحلیل 42

2.3.1.1. سطح کارگزاران 42

2.3.1.2. سطح کنش‌ها43

2.3.1.3. سطح بافت 43

2.3.2. روش پژوهش در امنیتی کردن 44

فصل 3- محور شرارت: برساخته‌شدن جمهوری اسلامی ایران به مثابه تهدید 52

مقدمه 53

1. وقوع حادثه 11 سپتامبر 54

2. تحلیل گفتمان جرج دابلیو بوش 56

2.1. مرحله اول: توصیف 56

2.1.1. تحلیل واژگان 56

2.1.2. تحلیل ویژگی‌های دستوری 63

2.2. مرحله دوم: تفسیر 69

2.2.1. بافت موقعیتی 69

2.2.2. بافت بینامتنی و پیش‌فرض‌ها71

2.3. مرحله سوم: تبیین 74

3. سطوح و واحدهای تحلیل در امنیتی کردن جمهوری اسلامی ایران 79

3.1. سطح اول: کارگزاران 79

3.1.3. مرجع امنیت و مرجع تهدید کننده79

3.1.2. بازیگر امنیتی کننده81

3.1.3. مخاطبان 81

3.1.4. بازیگران کارکردی 83

3.1.5. جایگاه یا روابط قدرت بازیگران 83

3.1.6. هویت اجتماعی بازیگران 84

3.2. سطح دوم: کنش‌ها84

3.2.1. وجه نوع کنش 84

3.2.2. وجه راهبردی 85

3.2.3. دیسپوزیتیف امنیتی کردن 87

3.2.4. سیاست‌گذاری‌های معطوف به امنیتی کردن 89

3.3. سطح سوم: بافت 91

فصل 4- امنیتی کردن و برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران 94

مقدمه 95

1. پیشینه برنامه هسته‌ای ایران 96

2. تحلیل گفتمان قطع‌نامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد 102

2.1. مرحله اول: توصیف 103

2.1.1. تحلیل واژگان 103

2.1.2. تحلیل ویژگی‌های دستوری 105

2.2. مرحله دوم: تفسیر 110

2.2.1. بافت موقعیتی 110

2.2.2. بافت بینامتنی و پیش‌فرض‌ها111

2.3. مرحله سوم: تبیین 116

2.3.1. روسیه 117

2.3.2. جمهوری خلق چین 119

2.3.3. ایالات متحده آمریکا120

2.3.4. اتحادیه اروپا123

3. سطوح و واحدهای تحلیل در امنیتی کردن جمهوری اسلامی ایران 125

3.1. سطح اول: کارگزاری 126

3.1.1. مرجع امنیت و مرجع تهدید کننده126

3.1.2. بازیگر امنیتی کننده126

3.1.3. مخاطبان 127

3.1.4. بازیگران کارکردی 127

3.1.5. جایگاه یا روابط قدرت بازیگران 128

3.1.6. هویت اجتماعی بازیگران 128

3.2. سطح دوم: کنش‌ها129

3.2.1. وجه نوع کنش 129

3.2.2. وجه راهبردی 131

3.2.3. دیسپوزیتیف امنیتی کردن 132

3.2.4. سیاست‌گذاری‌های معطوف به امنیتی کردن 134

3.3. سطح سوم: بافت 135

4. جمع‌بندی: امنیتی شدن و مدیریت فوق‌العاده برنامه هسته‌ای ایران 137

فصل 5- امنیتی شدن و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران 139

مقدمه 140

1. گفتمان سیاست خارجی ایران در دوره حکومت سید محمد خاتمی 141

1.1. ارزش‌های تجربی 141

1.2. ارزش‌های رابطه‌ای 145

1.3. ارزش‌های بیانی 146

2. حادثه 11 سپتامبر و ایجاد تردید در پاره‌گفتار امنیتی 147

3- گفتمان سیاست خارجی ایران در دوره حکومت محمود احمدی‌نژاد 158

3.1. ارزش‌های تجربی 159

3.2. ارزش‌های رابطه‌ای 162

3.3. ارزش‌های بیانی 163

4. برنامه هسته‌ای ایران و تجسم‌بخشی تهدید 164

فصل 6- نتیجه‌گیری 174

فهرست منابع 182

ضمائم 195

ضمیمه اول: متن سخن‌رانی سالانه جرج دابلیو بوش در 2002 195

ضمیمه دوم: متن شش قطع‌نامه شورای امنیت سازمان ملل متحد ناظر به برنامه هسته‌ای ایران 204

ضمیمه سوم: متن سخن‌رانی سید محمد خاتمی در پنجاه‌وهفتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد 221

ضمیمه چهارم: متن سخن‌رانی محمود احمدی‌نژاد در شصت‌ویکمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد 227

1- بیان مسئله

هدلی بول در کتاب «جامعه آنارشیک» با اتکا به نظرات اِی اچ اِل هیرِن[1]، مورخ آلمانی، محیطی مقید به قواعد مشترک را متصور می‌شود که در آن، ارزش‌ها و منافع مشترک، بن‌مایه تعاملات میان کشورها قرار می‌گیرد. او این محیط را جامعه بین‌المللی می‌نامد. در نگاه اجتماعی او به نظام بین‌الملل، حفظ نظم، کارویژه اصلی کشورها محسوب می‌شود چرا که در پرتوی نظم، اهداف جامعه بین‌المللی اعم از بقا، خودمختاری و صلح محقق می‌گردد(Bull, 2002: 16-18). بر اساس این رویکرد، ارزیابی رفتار هر یک از کشورها و نسبت آن با نظم موجود امری بدیهی به نظر می‌رسد.

از جمله کشورهایی که رفتار خارجی آن مبتنی بر این نگاه، به کرّات، مورد بررسی و بازبینی قرار گرفته است، ایران می‌باشد. ایران، با اتکا به ملاحظات ژئوپولیتیک و ماهیت نظام سیاسی، همواره مورد توجه سایر کشورها بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی ایران، مبتنی بر اصول اسلام سیاسی، هویت جدیدی بر پایه اسلامیت و ایرانیت تعریف شد. این هویت جدید که منافع و اهدافی را شکل می‌داد، زمینه ساز بروز رفتارها و سیاست‌هایی متناقض با حفظ نظم مورد انتظار سایر اعضای جامعه بین‌المللی گشت.طرح مقولاتی چون «صدور انقلاب»، «حمایت از جنبش­های آزادی­بخش نظیر جنبش مردم فلسطین و لبنان» و «نفی هرگونه سلطه­پذیری از طریق تسخیر سفارت آمریکا» توسط جمهوری اسلامی ایران، در نظام بین­الملل به «تجدیدنظر طلبی»، «حمایت از تروریسم» و «نقض حقوق بین­الملل» تعبیر شد.

این موارد زمینه را برای طرح «موضوع ایران در دستور کار امنیتی»[2] فراهم آورد. طرح موضوع ایران در دستور کار امنیتی، نقطه آغاز فرایند امنیتی کردن است. امنیتی کردن از جمله مفاهیم موجود در مکاتب امنیتی مبتنی بر رویکرد سازه‌انگارانه محسوب می‌شود که ناظر به تهدید انگاری یک پدیده بواسطه درک بین‌الاذهانی اعضای یک جامعه سیاسی اعم داخلی و بین‌المللی است. تأکید این مکاتب بر ساخت اجتماعی تهدید، ریشه در اهمیت نقش زبان و قواعد زبانی از یک‌سو و بُعد جسمانی تهدید از سوی دیگر دارد که در نهایت برساخته شدن یک پدیده به مثابه تهدید و امنیتی شدن را رقم می‌زند.

بر این اساس جمهوری اسلامی ایران، به مثابه یک تهدید در نظام بین‌الملل برساخته شد و مقابله با آن ضروری گشت. مقابله با تهدید یا مدیریت آن در چهارچوب نظریه امنیتی کردن، با اتکا به ابزارهای فوق‌العاده یا فراسیاسی انجام می‌شود. به سخن دیگر، موجودیت‌های درگیر در فرایند امنیتی کردن اعم از بازیگر امنیتی کننده، بازیگران کارکردی و مخاطبان به کمک یکدیگر شیوه‌ای را برای برطرف ساختن تهدید بر می‌گزینند که غیرعادی است و تنها در شرایط خاص کاربرد دارد.

اما نکته حائز اهمیت در خصوص امنیتی کردن جمهوری اسلامی ایران آن است که علی‌رغم وقوع این فرایند در ابتدای ظهور و شکل‌گیری موجودیت نظام اسلامی در ایران، برساخته شدن به مثابه تهدید، در سال‌ها و دوره‌های مختلف حیات جمهوری سالامی، از شدت و گستردگی متفاوتی برخوردار بوده و به تبع آن، پیامدهای رفتاری وسیع‌تری را در پی داشته است. یکی از مقاطع برجسته و واجد اهمیت، سال‌های آغازین هزاره سوم میلادی است که با وقوع حادثه منحصربفرد 11 سپتامبر همراه شد. هرچند جمهوری اسلامی ایران در حدوث این واقعه ایفاگر نقشی نبود، ماهیت و وسعت این حادثه، سبب گره خوردن آن با نام ایران شد. بر این مبنا، متعاقب 11 سپتامبر، جمهوری اسلامی ایران در کنار دو کشور عراق و کره شمالی در قالب استعاره «محور شرارت» به مثابه تهدید برساخته شد و به تعبیر نظری امنیتی گشت.

امنیتی شدن جهوری اسلامی ایران بی‌تردید بخش عمده‌ای از رفتارهای خارجی ایران را تحت تأثیر قرار داد به گونه‌ای که سیاست خارجی حکومت وقت را معطوف به غیرامنیتی کردن ساخت.

اما ادعای یکی از اعضای سازمان منافقین مبنی بر تلاش جمهوری اسلامی ایران برای افزایش درصد غنای اورانیوم در تأسیسات نطنز و تولید آب سنگین در رآکتور 40 مگاواتی اراک و متعاقب آن، گزارش مدیرکل وقت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در خصوص اعلام ننمودن برخی از فعالیت‌ها و برنامه‌های هسته‌ای توسط ایران، زمینه را برای امنیتی شدن مجدد ایران فراهم ساخت. طرح این مسئله اگرچه در بادی امر مورد توجه واقع شد، تمهید و آمادگی جهانی به منظور مدیریت تهدید عراق از طریق توسل به جنگ، مانع از اتخاذ تصمیم در خصوص تهدید جدید، یعنی ایران گشت.

پایان یافتن جنگ عراق که منتج به پیروزی کم هزینه ایالات متحده آمریکا شده بود، جمهوری اسلامی ایران را در کانون امنیتی کردن قرار داد. صدور 6 قطع‌نامه توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد در مدت چهار سال، حکایت از امنیتی کردن با استناد به تهدیدآمیزی برنامه هسته‌ای ایران داشت. قدر مسلم در این چهار سال نیز سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر غیرامنیتی کردن کشور و به تعبیر دیگر، بازگرداندن پرونده هسته‌ای ایران به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی متمرکز گردید.

اما از آن حیث که سیاست خارجی کشورها حاصل اندرکنش عوامل خارجی و داخلی است، جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و سیاست خارجی آن در بین سال‌های 1380 تا 1389 تحت تأثیر گفتمان‌ نخبگان سیاسی قرار داشته است. گفتمان‌های اصلاحات و اصول‌گرایی که در این سال‌ها در ایران حیات داشته‌اند، مولد رفتارهای متفاوتی در قبال امنیتی شدن بوده‌اند. این رفتارهای متفاوت که ریشه‌های گفتمانی دارند، بر استمرار یا توقف امنیتی کردن نیز مؤثر واقع شده‌اند. در پژوهش حاضر با بررسی فرایند امنیتی کردن، به تأثیرپذیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از این فرایند می‌پردازیم.

2- سؤال اصلی پژوهش

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در بین سال‌های 1380 تا 1389 تحت تأثیر امنیتی شدن، چگونه بوده است؟

3- فرضیه اصلی پژوهش

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوره حکومت سید محمد خاتمی (1384-1380) بواسطه غلبه گفتمان اصلاحات، بر ایجاد تردید در پذیرش پاره‌گفتار امنیتی متمرکز شده بود. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوره حکومت محمود احمدی‌نژاد (1389-1384) نیز بواسطه غلبه گفتمان اصول‌گرایی، به تجسم‌بخشی تهدید و در نتیجه استمرار پذیرش پاره‌گفتار امنیتی معطوف شده بود.

4- سوالات فرعی

4-1- موضوع اصلی در مطالعات امنیتی کردن چیست؟

4-2- جمهوری اسلامی ایران در بین سال‌های 1389-1380 با استناد به چه موضوعاتی امنیتی شد؟

4-3- جمهوری اسلامی ایران چرا و چگونه در پرتو حوادث 11 سپتامبر امنیتی شد؟

4-4- برنامه هسته‌ای ایران چرا و چگونه بر امنیتی شدن جمهوری اسلامی ایران تأثیر گذاشت؟

4-5- نسبت گفتمان‌های غالب سیاست خارجی در ایران با ایجاد تردید و پذیرش پاره‌گفتار امنیتی از سوی مخاطبان در قبال جمهوری اسلامی ایران چیست؟

 

5- فرضیه‌های فرعی

5-1- در مطالعات امنیتی کردن در صدد پاسخ‌گویی به این پرسش هستیم که «چه کسی درباره چه موضوعاتی تحت چه شرایطی و با چه تأثیرات و نتایجی، اِعمال یا اظهار امنیت می‌کند»؟

5-2- در طی سال‌های 1380 تا 1389، دو موضوع رابطه با گروه‌های مقاومت اسلامی و برنامه هسته‌ای سبب امنیتی شدن جمهوری اسلامی ایران شده است.

5-3- جمهوری اسلامی ایران بخاطر حمایت از گروه‌های مقاومت اسلامی در زمره کشورهای محور شرارت قرار گرفت و برچسب تهدیدآمیزی را از ایالات متحده آمریکا دریافت کرد.

5-4- برنامه هسته‌ای ایران با تقویت بُعد جسمانی تهدید، سبب امنیتی شدن جمهوری اسلامی گردید.

5-5- اصول گفتمانی و قواعد رفتاری گفتمان اصلاح‌طلبی سبب عدم پذیرش پاره‌گفتار امنیتی و مختصات گفتمان اصول‌گرایی باعث پذیرش پاره گفتار امنیتی در قبال ایران شد.

6- تعریف متغیرها و مفاهیم پژوهش

متغیر مستقل: امنیتی شدن جمهوری اسلامی ایران

متغیر وابسته: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

متغیر مداخله‌ای: گفتمان سیاست خارجی ایران

امنیتی کردن: فرایند برساخته شدن تهدید از طریق کاربرد پاره‌گفتار امنیتی بجا و پذیرش مخاطب را امنیتی کردن می‌نامند. در این فرایند، یک موضوع از سطح سیاسی یا غیرسیاسی به سطح امنیتی ارتقاء می‌یابد و با استناد به تهدیدآمیز بودن آن، انجام اقدامات فوری و استثنایی برای مدیریت آن در دستور کار قرار می‌گیرد. امنیتی کردن، به طور همزمان، فعالیتی زبانی و غیرزبانی محسوب می‌شود.

غیرامنیتی کردن: وقوع فرایند معکوس امنیتی کردن یعنی بازگشت یک موضوع از سیاست فوری[3] به سیاست عادی[4] را غیرامنیتی کردن گویند. از نظر ویور، غیرامنیتی کردن شامل فرایند تبدیل تهدید به چالش و امنیت به سیاست است که در آن، نخبگان سیاسی نقش اصلی را ایفا می‌کنند.

پاره‌‌گفتار[5]: صورت گفتاری یا نوشتاری یک جمله، پاره‌گفتار است.

پاره‌گفتار امنیتی: پاره‌گفتاری که توسط بازیگر امنیتی کننده برای امنیتی کردن یک مرجع بکار می‌رود.

 

- مرور ادبیات مرتبط با موضوع پژوهش

ادبیات مرتبط با موضوع این پژوهش را می‌توان به سه دسته کلی تقسیم‌بندی کرد. دسته اول به آثار نظری در باب امنیتی کردن و مفاهیم مرتبط با آن اختصاص دارد. در این آثار، امنیتی کردن به عنوان یک نظریه یا چهارچوب مفهومی مورد بررسی قرار گرفته است. دسته دوم در بر گیرنده آثاری است که به کاربست نظریه امنیتی کردن، در سطوح ملی، منطقه‌ای یا بین‌المللی می‌پردازند. دسته سوم ادبیات مرتبط با موضوع نیز به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در بازه زمانی پژوهش اختصاص دارد. در ادامه به معرفی آثار هر یک از دسته‌ها می‌پردازیم.

8-1- نظریه امنیتی کردن

n امنیت: چهارچوبی جدید برای تحلیل

این کتاب در صدد است تا چهارچوب جدیدی را از طریق توسعه دستور کار امنیت فراهم نماید. بدین منظور با نگاهی سازه‌انگارانه به برساخته شدن امنیت می‌پردازد. تأکید نویسندگان کتاب بر بخشی نگریستن به امنیت، موجد امنیت نظامی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی می‌گردد. فصل دوم کتاب که در بر دارنده دستگاه مفهومی است، به خاستگاه و ارکان و واحدهای نظریه امنیتی کردن اختصاص دارد. امنیتی کردن، چنان که اشاره شد، مبتنی بر کنش گفتاری مولد تهدید وجودی است که مستلزم اقدامات فوری و ضروری است. فصول سوم تا هفتم این کتاب نیز به صورت تفصیلی به واحدهای تحلیل امنیت اعم از مرجع امنیت، بازیگر امنیتی‌ کننده و بازیگران صاحب نقش اختصاص دارد(بوزان و دیگران، 1386).

از جمله مزایای این کتاب خارج کردن امنیت از دایره تنگ نظامی و توسعه مفهومی آن می‌باشد به گونه‌ای که مرجع امنیت به سایر بخش‌ها مربوط می‌گردد. با وجود بدیع بودن اثر نویسندگان در حوزه مطالعات امنیتی، در کتاب حاضر کاستی‌هایی به چشم می‌خورد. از جمله اینکه اساساً نظریه امنیتی کردن با کیفیتی که ویور در این کتاب ذکر می‌کند، بیشتر قابلیت تطبیق بر حکومت‌های دموکرات، که دموکراسی و تبعیت از فرایندهای دموکراتیک، ارزش غالب در جامعه است. بر این اساس، نظریه امنیتی کردن جهت تطبیق بر جوامع غیر دموکرات نیازمند بازسازی است(Vuori, 2008: 68-69).

 

n سه چهره امنیتی کردن: کارگزاری سیاسی، شنونده و متن[1]

تیری بالزاک که دانش‌آموخته دانشگاه کمبریج می‌باشد، رساله دکتری خود را با عنوان «سازه‌انگاری، عملگرایی و مطالعات امنیتی» در سال 2003 دفاع کرد و متعاقب آن اولین مقاله با موضوع امنیتی کردن را در مجله اروپایی روابط بین‌الملل به چاپ رساند. در این مقاله بالزاک مدعی است که نگاه کنش کلامی به امنیت، زمینه مناسب و کافی برای بررسی اقدامات امنیتی در شرایط واقعی بدست نمی‌دهد لذا ضروری است این نگاه متکامل‌تر شود.

او با ارائه 3 مفروضه اصلی متشکل از مخاطب محور بودن، متن‌مند بودن و قدرت محور بودن امنیتی کردن، منظور مکتب کپنهاگ از امنیتی کردن را به چالش می‌کشد. از نظر بالزاک رویکرد کنش گفتاری به امنیتی کردن بسیار خشک و رسمی[2] است و در عالم واقع آموزه‌های آستین به وقوع نمی‌پیوندد. بالزاک از طریق وارد کردن مخاطب و بررسی موفقیت و عدم موفقیت کنش گفتاری تلاش می‌کند، به تعبیر خود، پلی میان قرائت مکتب کپنهاگ و قرائت عملگرا از امنیت بزند(Balzacq, 2005).

لازم به توضیح است که مقاله حاضر را می‌توان نقطه آغاز بسط و توسعه نظری امنیتی کردن دانست.

 

n سازه‌انگاری و مطالعات امنیتی‌ کردن[3]

انتشارات راتلج انگلستان در سال 2011 به رسم معهود خود، اقدام به انتشار «کتاب راهنمای مطالعات امنیتی» نمود که در آن مطالب متنوعی از نویسندگان مختلفی از جمله تیری بالزاک به چشم می‌خورد. بالزاک در مقاله خود با عنوان «سازه‌انگاری و مطالعات امنیتی‌ کردن» در صدد است تا از طریق تبیین رابطه میان سازه‌انگاری و امنیتی کردن، نشان دهد چگونه سطوح هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی با هم ترکیب می‌شوند و منجر به اتخاذ گونه‌ای خاص از روش‌شناسی در باب امنیتی کردن می‌گردد. این مقاله بالزاک را می‌توان در ادامه و تکمیل نوشتار سال 2005 وی دانست که در جستجوی نسخه‌ عمل‌گرای نظریه امنیتی کردن می‌باشد. در این راستا بالزاک ضمن ارائه دو مدل «فلسفی» و «جامعه‌شناختی» از امنیتی کردن، مدعی می‌شود مدل فلسفی امنیتی کردن که ریشه در نظریه کنش گفتاری آستین و مکتب دانمارکی کپنهاگ دارد، مدلی ناقص است و در عوض مدل جامعه‌شناختی که منبعث از تفکرات بلژیکی، فرانسوی و انگلیسی است، به مدد ترکیب روش تحلیل گفتمان و فرایندیابی[4]، مدلی عملگرا و قابل استفاده برای دانشجویان می‌باشد(Balzacq, 2009).

از مزایای این مقاله تلاش نویسنده جهت ارائه مدل عملگرا از امنیتی کردن است و کاستی آن مربوط به عدم کاربست این نظریه در عالم واقع می‌باشد.

n امنیتی کردن کلان و مجموعه‌های امنیتی: سنجه بازنگر در نظریه امنیتی کردن[5]

در این مقاله که توسط بوزان و ویور به طور مشترک در سال 2009 تألیف شده، نویسندگان ضمن اشاره به این که سطح تحلیل در نظریه امنیتی کردن میانی بوده، در صددند شکاف میان سطوح میانی و سیستمی مطالعات امنیتی را از بین ببرند. بوزان و ویور با استفاده از مفهوم مجموعه‌های امنیتی و افزودن انگاره امنیتی کردن کلان، سطح میانی را توسعه می‌دهند. بر این اساس، آن دو در ابتدا به تشریح امنیتی کردن در سطح میانی می‌پردازند و خاطر نشان می‌سازند که دستورالعمل موجود در سطح میانی بر بازیگران فردی امنیتی کننده و مراجع آن و اینکه چگونه اقدامات امنیتی کننده یکدیگر را تقویت می‌کنند، تمرکز می‌نماید. از نظر بوزان و ویور این نگاه به امنیتی کردن، نگاهی خود محور[6] است و همچون رویکرد واقع‌گرایان، نظام بین‌الملل را اتمیزه می‌بیند. در این فضا، تنها اتحاد و ائتلاف است که امنیتی کردن دولت‌ها را به هم مرتبط می‌کند و اتحاد و ائتلاف نیز امری موقتی است. با ملاحظه این نقیصه، بوزان و ویور به مدد نظریه مجموعه امنیتی منطقه‌ای، امنیتی کردن را به سطح منطقه‌ای ارتقا می‌دهند و با واقعیت همخوان‌تر می‌نمایند. بر این اساس است که مجموعه امنیتی منطقه‌ای، هسته یک مجموعه گسترده‌تر و وسیع‌تر قرار می‌گیرد.

امنیتی کردن کلان مبتنی بر همان قواعد امنیتی کردن یعنی شناسایی یک تهدید وجودی برای یک مرجع ارزشمند امنیت و تلاش برای انجام اقدامات غیر عادی، تعریف می‌شود. اما بنا به اظهار بوزان و ویور امنیتی کردن کلان در مقایسه با امنیتی کردن، از ساختار پیچیده‌تری برخوردار است. چرا که از دو سطح بالاتر و پایین‌تر امنیتی کردن بهره می‌برد.

در ادامه مقاله، امنیتی کردن کلان از سه بُعد با سطوح دیگر امنیتی کردن مقایسه می‌شود که عبارتند از:

محور x: میزان جامعیت

محور y: سطوح اعم از سطح فردی تا سطح جهانی

محور z: میزان موفقیت بر حسب میزان اقناع شنونده

در نهایت هر یک از محورها تشریح و مصادیق آن‌ها نیز ذکر می‌گردد.

بنا به باور بوزان و ویور نکته حائز اهمیت در خصوص مفهوم امنیتی کردن کلان این است که این مفهوم می‌تواند همچون ابزاری در دست قدرت‌های بزرگ برای ایجاد نظم و امنیت و از بین بردن تهدیدهای جدید جهانی قرار گیرد؛ مسئله‌ای که ایالات متحده آمریکا بدان بی‌توجه است(Buzan & Wæver, 2009).

8-2- کاربست امنیتی کردن

n منطق پیام‌رسانی و گونه‌های امنیتی کردن: کاربست نظریه امنیتی کردن برای مطالعه نظم‌های سیاسی غیر دموکرات[7]

در این مقاله «یوها اِی. ووری» سعی دارد نظریه امنیتی کردن را به گونه‌ای ارتقاء دهد تا در مورد جوامع غیر دموکرات (مطالعه موردی: چین) نیز کاربرد داشته باشد. او بر این باور است که این نظریه تنها به جوامع اروپایی متعلق است. وی ضمن اشاره به اصطلاح سیاست خاص که توسط ویور در کتاب «امنیت: چهارچوبی جدید برای تحلیل» به کار می‌رود، به یک طبقه‌بندی 3 مؤلفه‌ای می‌پردازد: 1) مسائل غیرسیاسی که خارج از صلاحیت دولت است. 2) مسائل سیاسی که در دستور کار سیاست عادی[8] است و 3) مسائل امنیتی که در دستور کار سیاست خاص قرار می‌گیرد. «ووری» این استدلال ویور در مورد سیاست خاص که «دولت‌ها بخاطر ضرورت بقا، تصمیمات غیردموکراتیک اتخاذ می‌کنند» را ناقص می‌داند. چرا که از نظر او تنها دولت‌های دموکرات هستند که دموکراسی را به عنوان «هنجار» سیاست پذیرفته‌اند؛ از این جهت است که امنیتی کردن، معادل انجام اقداماتی خارج از فرایند دموکراتیک توسط حکومت می‌باشد. پس در جوامع غیردموکرات باید بجای فرایند دموکراتیک به «قواعد» توجه کنیم؛ قواعدی که در بستر تجربه اجتماعی و تاریخی شکل می‌گیرد. با اتکا به این تمایز، «ووری» تلاش می‌کند 5 گونه[9] امنیتی شدن را نام ببرد(Vuori, 2008).

نقطه قوت این مقاله تلاش نویسنده در جهت کاربست نظریه امنیتی کردن در کشور چین است که به زعم او یک کشور غیر دموکرات محسوب می‌شود و همین امر سبب توسعه مفهومی «امنیتی کردن» شده است. «ووری» بر این باور است که «امنیتی کردنِ» مورد نظر ویور تنها یکی از گونه‌های امنیتی کردن، یعنی امنیتی کردن به منظور مشروعیت بخشی به اقدامات آینده، را دربر می‌گیرد، لذا ضروری است این مفهوم توسعه یابد.

 

n مناطق و قدرت‌ها[10]

مناطق و قدرت‌ها کتاب مشترک بوزان و ویور در سال 2003 است. این کتاب نیز با اتکا به رویکرد خاص مکتب کپنهاگ و در ادامه کتب «مردم، دولت و هراس» و «امنیت: چهارچوبی جدید برای تحلیل» نگاشته شده است. نویسندگان با مفروض دانستن آموزه‌های مکتب کپنهاگ و با ملاحظه شرایط و عواقب پایان جنگ سرد در دهه 1990، نظریه خود را در بُعد منطقه‌ای، فراتر از قاره‌ اروپا، به اقصی نقاط جهان بسط می‌دهند.

چهارچوب مفهومی مورد نظر بوزان و ویور مجموعه امنیتی منطقه‌ای (RSC) می‌باشد که در شش منطقه از جهان اعم از آسیا (شامل آسیای جنوب شرق و آسیای شمال شرق)، خاورمیانه، اروپا، آفریقا، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی به توصیف ویژگی‌های آن پرداخته می‌شود. در این راستا مقوله امنیتی کردن نیز در هر یک از مجموعه‌های مذکور مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌گیرد(بوزان و ویور، 1388).

از جمله مزایای کتاب حاضر، توسعه مفروضات مکتب کپنهاگ در سطح منطقه‌ای و تبیین و تحلیل رفتارهای دولت‌های موجود در مجموعه امنیتی منطقه‌ای است.

 

n امنیتی کردن و غیر امنیتی کردن[11]

دانشگاه کلمبیا در سال 1995 به همت رونی لیپشاتز[12]، به انتشار کتاب «در باب امنیت»[13] مبادرت ورزید که حاوی مقالاتی در خصوص امنیت است. «امنیتی کردن و غیر امنیتی کردن»، عنوان مقاله الی ویور است که در این مجموعه به چشم می‌خورد. در این مقاله، ویور با اتکا به مؤلفه‌های امنیت بدیل[14] در مکتب کپنهاگ، به مفهوم امنیتی شدن مبتنی بر کنش گفتاری رهنمون می‌شود. او با مطرح کردن این پرسش که «چه چیزی، موضوعی را تبدیل به یک مسئله امنیتی می‌کند» اعلام می‌دارد که نخبگان جامعه آغاز کننده فرایند امنیتی کردن هستند. ویور با بیان این مقدمه به کاربست مفهوم «امنیت» در اروپا و «امنیت اروپایی» در دو دوره 1990-1960 و پس از جنگ سرد می‌پردازد. وی مهم‌ترین مسئله امنیتی دوره اول را تنش‌زدایی می‌داند و معتقد است تنش زدایی باعث غیر امنیتی کردن و محدودیت استفاده از کنش گفتاری امنیت شد. بر این اساس مشخص می‌گردد که غیر امنیتی کردن، فرایند تبدیل شدن تهدید به چالش و امنیت به سیاست است که در آن نخبگان سیاسی نقش اصلی را ایفا می‌کنند.

امنیت پس از جنگ نیز در پرتو مفهوم بالکانی کردن[15] توصیف می‌گردد. ویور با اشاره به دیدگاه دردریان در خصوص بالکانی کردن، اذعان می‌دارد که بالکانی کردن ابزاری برای مشروعیت بخشی به نظم مورد نظر پس از جنگ سرد بود؛ نظمی که در پرتو القاء یک تهدید خارجی مشروعیت می‌یابد. بر این اساس مأموریت جدید ناتو تعریف می‌شود: اتحاد در مقابل عدم قطعیت، پیش‌بینی ناپذیری و بی‌ثباتی.

با استناد به موارد فوق، ویور نتیجه می‌گیرد که در اروپا، کنش گفتاری امنیت همواره به عنوان ابزار استفاده شده است(Waever, 1995).

نقطه قوت این مقاله به کاربست نظریه امنیتی شدن در سطح منطقه‌ای باز می‌گردد اما از آن جهت که ارکان نظریه امنیتی شدن به تفصیل در این سطح مورد بررسی قرار نگرفته است، اثر دچار کاستی می‌باشد.

 

n کنش‌گر، مخاطبان و اقدامات فوری: امنیتی کردن و تصمیم انگلستان برای حمله به عراق[16]

این مقاله که به قلم «پاول رو»[17] در سال 2008 نگاشته شده است به اهمیت نقش مکمل کنش‌گران و مخاطبان در توفیق امنیتی کردن اشاره دارد. نویسنده با استفاده از مقاله بالزاک (2005) به تحلیل تصمیم انگلستان برای پیوستن به آمریکا جهت حمله به عراق در سال 2003 می‌پردازد و مدعی می‌شود اگرچه نقش جامعه در امنیتی کردن یک مسئله واجد اهمیت است، برای غیرعادی جلوه دادن یک موضوع نقش کنش‌گران رسمی، مهم‌تر و حیاتی‌تر به نظر می‌رسد. بر این مبنا، فرایند امنیتی کردن به دو مرحله اختصاص می‌یابد که عبارتند از مرحله شناسایی[18] و مرحله بسیج[19].

«رو» بر این باور است که در خلال ماه‌های مارس تا سپتامبر سال 2002، دولت بلر تلاش نمود تا دو مخاطب مردم، کابینه و حزب کارگر را نسبت به تهدید عراق و ضرورت اقدام نظامی علیه صدام متقاعد سازد. در این دوره بلر موفق شد تا مرحله شناساندن تهدید را طی کند. از ماه اکتبر 2002 تا مارس 2003 در کنار شناسایی مجدد، بسیج نیز صورت گرفت. انگلستان در این دوره در جستجوی حامیان بین‌المللی از جمله ترغیب فرانسه برای همراهی در حمله به عراق بود(Roe, 2008).

نکته قابل تأمل در خصوص مقاله حاضر این است که علی‌رغم تلاش نویسنده برای کاربست نظریه امنیتی کردن در تصمیم انگلستان جهت همراهی با آمریکا در حمله به عراق، از بکارگیری مفروضه‌ها و روش خاص این نظریه که مبتنی بر تحلیل گفتمان می‌باشد، فروگذاری شده است.

 

8-3- سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (از 1380 تاکنون)

n ایران و ظهور نومحافظه‌کارانش: سیاست انقلاب خاموش تهران[20]

این کتاب توسط انوشیروان احتشامی و محجوب زویری در 6 فصل تدوین شده است که تاریخ روابط و سیاست خارجی ایران را در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و محمود احمدی‌‌نژاد بررسی می‌نماید. علی‌رغم تمرکز عمده بر دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، نویسندگان یک فصل از کتاب را به سیاست و حکومت در ایران دوران خاتمی و نیز رفتارهای خارجی ایران اختصاص داده‌اند.

نویسندگان با برشمردن سه نیروی سیاسی موجود در ایران پس از انقلاب، اعم از محافظه‌کاران سنتی، اصلاح‌طلبان لیبرال و نومحافظه‌کاران، تمرکز عمده خود را بر ویژگی‌ها و مختصات فکری و رفتاری نومحافظه‌کاران قرار می‌دهند.

احتشامی و زویری، سیاست خارجی محمد خاتمی را عمل‌گرا و سیاست خارجی احمدی‌نژاد را که ریشه آن را در دوران خاتمی می‌توان یافت، تندروانه می‌دانند(Ehteshami and Zweiri, 2007).

 

n سیاست خارجی ایران در دوره پساشوروی: مقاومت در برابر نظم نوین بین‌المللی[21]

شیرین هانتر، نویسنده این کتاب، بحث خود را در قالب دو بخش نظری و موارد مطالعاتی مطرح می‌کند. او در بخش نظری از یک‌سو به ظهور نظام جدید بین‌المللی پس از فروپاشی شوروی اشاره می‌کند و از سوی دیگر، بافت سیاست داخلی و تأثیر آن بر رفتار ایران را بررسی می‌نماید. در بخش موارد مطالعاتی نیز، روابط جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده، اروپا، روسیه، چین، هند، پاکستان، افغانستان، ترکیه، کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، جهان عرب، آفریقا و آمریکای لاتین مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. از محاسن کتاب هانتر، حفظ نگاه نظری به سیاست خارجی ایران در موارد مطالعاتی نام‌برده است که در سایر کتب انگلیسی زبان پیرامون موضوع مطرح شده، کمتر به چشم می‌خورد.

n نگهبانان انقلاب: ایران و جهان در عصر آیت‌اله‌ها[22]

رضا (ریموند) تکیه، عضو ارشد شورای روابط خارجی آمریکا در کتاب خود، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را به دوره‌های انقلابی، عمل‌گرایی، اصلاحات و راست جدید تقسیم‌بندی می‌کند. نویسنده با تمرکز عمده بر سطح تحلیل داخلی، به رفتارهای خارجی ایرانِ پس از انقلاب می‌پردازد. او در تلاش است به اختلافات میان جناح‌های سیاسی موجود در ایران که بر سیاست خارجی مؤثر هستند، اشاره کند و نشان دهد جمهوری اسلامی ایران یک کل یکپارچه نیست که بتوان در مقابل آن، همواره از یک سیاست ثابت و بدون تغییر بهره برد. از مزایای کتاب حاضر، بررسی پویایی موجود در سیاست داخلی ایران و ترسیم تأثیر آن بر سیاست و رفتارهای خارجی جمهوری اسلامی است(Takeyh, 2009).

n مقابله با ایران[23]

علی انصاری در سال 2006 کتاب مقابله با ایران را به رشته تحریر در آورد. موضوع کانونی کتاب، تعامل میان ایران و آمریکاست که نقطه آغاز آن به کودتای 28 مرداد 1332 باز می‌گردد. آغاز انقلاب اسلامی و حوادثی چون تسخیر سفارت آمریکا در تهران و قطع رابطه دو کشور از جمله مسائل برجسته‌ای است که در ادامه بدان پرداخته شده است. نویسنده کتاب با عبور از سال‌های پس از جنگ ایران و عراق، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در پرتو حادثه 11 سپتامبر و برنامه هسته‌ای ایران تشریح می‌کند. انصاری در بررسی رفتار خارجی ایران پس از 11 سپتامبر، نکات قابل اعتنایی از جمله فراخواندن رهبران حزب‌اله لبنان به تهران جهت اطمینان یافتن از عدم دخالت آنان در حادثه، کمک همه جانبه ایران به آمریکا در جنگ افغانستان، خودداری از تحویل عناصر القاعده متواری به ایران و قضیه کشتی کارین اِی را ذکر می‌نماید. ذکر این نکته ضروری است که بخش عمده‌ای از موارد مطرح شده در کتاب مقابله با ایران، به مواضع و سخنان گروه‌های داخلی ایران و تأثیر آن‌ها بر شکل‌گیری سیاست خارجی اختصاص دارد. این امر در مورد پرونده هسته‌ای ایران نیز به طور برجسته‌تری به چشم می خورد. انصاری در این رابطه علاوه بر ارزیابی تحولات داخلی ایران از جمله انتخابات مجلس شورای اسلامی و نقش آن در تقویت جریان اصول‌گرایی، به خلقیات رئیس جمهور این جریان، محمود احمدی نژاد و تفاوت او با خاتمی اشاره می‌کند. از منظر نویسنده، در دنیای مانوی احمدی نژاد، حد وسطی میان مصالحه و مقابله وجود ندارد. انصاری معتقد است انطباق این نگاه رئیس جمهور ایران با منظومه فکری نومحافظه‌کاران آمریکا، سرنوشت ایران را در این دوره رقم زده است.

از مزایای کتاب حاضر، توجه نسبی به سه سطح داخلی، ملی و سیستمی در تحلیل سیاست خارجی است.

 

n سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

سید جلال دهقانی فیروزآبادی در این کتاب با اتکا به متغیرهای پیش‌نظریه جیمز روزنا، به توصیف و تبیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب اسلامی تا سال 1388 پرداخته است. در بخش آغازین کتاب، سیاست خارجی ایران در پرتو نظریه‌های مختلف روابط بین‌الملل مورد تحلیل قرار گرفته است که در مقایسه با سایر کتب موجود در ایران، از بداعت برخوردار می‌باشد. در ادامه، نویسنده در تلاش است تا متغیرهای پیش نظریه روزنا اعم از فردی، نقشی، ملی، حکومتی و بین‌المللی، و ارتباط آن با سیاست خارجی ایران را بررسی کند(دهقانی فیروزآبادی، 1388).

اتخاذ رویکرد گفتمانی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و مقایسه دوره‌های مختلفی حکومت در ایران نیز، از مزایای این کتاب است.

n سیاست خارجی دولت خاتمی( ۱۳۸۴ - ۱۳۷۶)

این کتاب محصول سال 1391 مرکز اسناد انقلاب اسلامی است که به سیاست خارجی حکومت اصلاحات می‌پردازد. ابوالفضل صدقی، نویسنده کتاب، بر آن است تا نشان دهد سیاست خارجی سیدمحمد خاتمی با اتکا به دو مقوله تنش‌زدایی و گفتگوی تمدن‌ها موفقیت‌آمیز نبوده است. در این راستا پس از اشاره به مبانی نظری تنش‌زدایی و گفتگوی تمدن‌ها، به موضوعات مطرح در دوره حکومت اصلاحات از جمله 11 سپتامبر و برنامه هسته‌ای ایران پرداخته می‌شود(صدقی، 1391). از جمله برتری‌های این کتاب نسبت به سایر آثار موجود، پرداختن به پویش‌های سیاست داخلی است، اما عدم استفاده از منابع غیرفارسی و اتکای بیش از حد به مقالات تحلیلی روزنامه‌ها را می‌توان ضعف عمده این کتاب دانست.

n امنیتی شدن ایران و استراتژی امنیت ملی ایالات متحده آمریکا

مقاله حاضر که در تابستان 1388 در فصلنامه بین‌المللی روابط خارجی به قلم هادی سمتی و حمید رهنورد نگاشته شده، تنها اثر در میان مقالات منتشر شده در مجلات علمی- پژوهشی ایران در باب امنیتی کردن است. هدف نویسندگان در این مقاله، کاربست نظریه امنیتی کردن در مورد روابط آمریکا و ایران می‌باشد. بر این اساس ابتدا به تفصیل، ارکان و مفروضه‌های امنیتی کردن تشریح می‌گردد و در نهایت، قرائت «جوها اِی. ووری» (2008) در خصوص گونه‌های امنیتی کردن به عنوان پایه و مبنای مطالعه موردی روابط آمریکا و ایران انتخاب می‌شود. سمتی و رهنورد نقطه آغاز امنیتی شدن ایران را بحران گروگان‌گیری و قطع روابط دو کشور آمریکا و ایران در 1359 می‌دانند و خاطرنشان می‌سازند که در پی این اتفاق، بسیاری از روزنامه‌نگاران و سیاست‌مداران غربی تلاش کردند ایران را به عنوان تهدیدی علیه منافع ملی آمریکا در منطقه معرفی نمایند. در این بخش، مسائلی چون صدور انقلاب، دخالت در یمن جنوبی و حمایت از حزب‌اله لبنان به عنوان عوامل کمک کننده به امنیتی شدن، مطرح می‌گردند. در ادامه، مصادیق متعددی در رابطه با گونه‌های دیگر امنیتی شدن ذکر می‌شود و در انتها، نویسندگان با بررسی مسئله امنیتی شدن ایران و آینده روابط ایران و آمریکا مقاله خود را به پایان می‌برند(سمتی و رهنورد، 1388).

مقاله حاضر به سبب کاربست نظریه امنیتی کردن در مورد روابط ایران و آمریکا از بداعت برخوردار است و در آشنایی پژوهش‌گر این رساله، با مقوله امنیتی کردن کمک بسیار مؤثری نموده است. لذا تلاش نویسندگان شایسته تقدیر می‌باشد. با وجود این، اتکا به قرائت خاص از امنیتی کردن و عدم توجه به ریشه اصلی فکری این نظریه که به آثار الی ویور و تیِری بالزاک باز می‌گردد، کاستی مقاله محسوب می‌شود. علاوه بر این، بررسی امنیتی کردن در این مقاله به صور روش‌مند و با اتکا به روش‌های مرسوم، انجام نشده اشت.

در جمع‌بندی مطالب فوق می‌توان گفت:

1- نظر به این‌که رویکرد جدید به امنیت از دهه 1980 به بعد وارد حوزه نظریه‌پردازی گردید، بدیهی است آثار موجود در مقایسه با آثاری که با رویکرد سنتی به امنیت می‌نگرند، از تعداد کمتری برخوردار می‌باشند. بالتبع این مسئله سبب می‌شود در ایران نیز کتب تألیفی مرتبط با موضوع، بسیار اندک باشند. هرچند در سال‌های اخیر، کتب متعددی در حوزه موضوعی امنیت ترجمه شده است.

2- در مورد کاربست نظریه امنیتی کردن در سطح منطقه‌ای و ملی چند اثر معرفی شد. با وجود این، مورد جمهوری اسلامی ایران، از آن جهت که در هیچ یک از سطوح منطقه‌ای و ملی نمی‌گنجد، در آثار موجود بکار گرفته نشده است. هرچند مقاله «امنیتی شدن ایران و استراتژی امنیت ملی ایالات متحده آمریکا» با این هدف تألیف گردیده که به توضیح نواقص آن پرداختیم.

نتیجه آن‌که درباره موضوع پژوهش، منبع مشابهی یافت نشده است، لکن منابع ذکر شده، در تدوین پژوهش، نقش بسزایی دارند.

 

9- اهداف پژوهش

اهداف پژوهش را به طور خلاصه در موارد زیر می‌توان بیان کرد:

1- تأکید بر اهمیت ساختارهای انگاره‌ای در سیاست بین‌الملل و نقش آن‌ها در سیاست خارجی

2- تأکید بر نقش زبان در برساخته شدن تهدیدها

3- سوق دادن نگاه نخبگان حکومتی ایران به اهمیت جایگاه نطق و تأثیرگذاری آن بر ساخت الگوهای دوستی و دشمنی[24] در روابط با سایر کشورها

4- افزودن بر داده‌ها، اطلاعات و ادبیات موجود در باب امنیت

5- فراهم نمودن زمینه به منظور توسعه مفهومی امنیتی کردن از طریق کاربست این چهارچوب مفهومی در سطح تحلیل سیستمی

10- روش‌شناسی

الف: نوع روش پژوهش

در این پژوهش از روش تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف استفاده می‌شود. این روش مبتنی به سه بخش «تحلیل متن»، «تحلیل کنش گفتمانی» و «تحلیل کنش فرهنگی و اجتماعی» می‌باشد. در فصل دوم پژوهش، به تفصیل، به معرفی این روش می‌پردازیم.

در کنار روش تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف، از شیوه تحلیل محتوای کمی نیز بهره گرفته شده است.

ب: روش گردآوری اطلاعات و داده‌ها:

- مطالعه اسناد و متون

د: روش تجزیه و تحلیل داده‌ها:

یافتن مضامین و مقوله‌های اصلی موجود در داده‌ها

11- مشکلات و تنگناهای احتمالی پژوهش

نظر به ابتناء پژوهش بر حوزه موضوعی جدید از امنیت و تلاش جهت استفاده از مفهوم امنیتی کردن که کمتر از 3 دهه از عمر آن می‌گذرد، بدیهی است با قلت ادبیات موضوع مواجه شویم که این امر تأثیر بسزایی در تدوین پژوهش حاضر دارد. با وجود این، نویسنده پژوهش حداکثر تلاش خود را در جمع آوری داده‌ها و اطلاعات موجود به خرج داده است.

12- سازمان‌دهی پژوهش

 

پس از بیان کلیات پژوهش که دربر گیرنده طرح مسئله، سؤالات اصلی و فرعی، فرضیه‌های اصلی و فرعی و تعریف متغیرها و مفاهیم می‌باشد، در فصل دوم به ارائه چهارچوب نظری پژوهش تحت عنوان «مطالعات امنیتی کردن: از نظریه تا روش‌شناسی» می‌پردازیم. در این فصل، امنیتی کردن مبتنی بر قرائت دو مکتب کپنهاگ و پاریس مورد بررسی قرار می‌گیرد. هر از این دو مکتب بر اساس اصول، مفاهیم، سطوح و واحدهای تحلیل متفاوتی قوام یافته‌اند و در نهایت به روش‌شناسی خاصی ختم شده‌اند. چهارچوب نظری و مفهومی منتخب در این پژوهش، ترکیبی از نگاه دو مکتب مذکور به امنیتی کردن است.

در فصل سوم به نحوه برساخته شدن جمهوری اسلامی ایران به مثابه تهدید در پرتو حادثه 11 سپتامبر اشاره خواهیم کرد. این فصل متشکل از تحلیل انتقادی گفتمان سخن‌رانی رئیس جمهور وقت آمریکا، جرج دابلیو بوش در ژانویه 2002 و استخراج سطوح و واحدهای تحلیل در امنیت کردن ایران بواسطه کاربرد استعاره «محور شرارت» در این سخن‌رانی است.

فصل چهارم پژوهش به برنامه هسته‌ای ایران و نقش آن در امنیتی کردن جمهوری اسلامی ایران اختصاص دارد. در این فصل به تحلیل انتقادی گفتمان قطع‌نامه‌های شورای امنیت ملل متحد می‌پردازیم و بوسیله آن، سطوح و واحدهای تحلیل در امنیتی کردن ایران را معرفی می‌نماییم.

در فصل پنجم، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال امنیتی شدن در دو مقطع زمانی 1348-1380 و 1389-1384 مورد بررسی قرار می‌گیرد. از آن حیث که در دو مقطع مزبور، دو گفتمان متفاوت اصلاحات و اصول‌گرایی بر کشور حاکم بوده، عکس‌العمل حکومت وقت به مقوله امنیتی شدن نیز متفاوت بوده است. این تفاوت در قالب تحلیل انتقادی گفتمان اصلاحات و اصول‌گرایی به تصویر کشیده شده است.

در فصل ششم از پژوهش، به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری پرداخته‌ایم.

 

[1]- The Three Faces Of Securitization: Political Agency, Audience, and Context

[2]- high degree of formality

[3]- Constructivism and securitization studies

[4]- process tracing

[5]- Macrosecuritisation and security constellation: Reconsidering scale in securitization theory

[6]- egoist

[7]- Illocutionary Logic and Strands of Securitization

[8]- regular

[9]- strand

[10]- Regions and powers

[11]- securitization and desecuritizarion

[12]- Ronnie D. Lipschutz

[13]- on security

[14]- alternative security

[15]- Balkanization

[16]- Securitizing Saddam: Actor, Audience(s) and Emergency Measures in the UK”s Decision to Invade Iraq

[17]- Paul Roe

[18]- stage of identification

[19]- stage of mobilization

[20]- Iran and the Rise of its neoconservatives: The Politics of Tehran’s Silent Revolution

[21]- Irans Foreign Policy in the Post-Soviet Era: Rising the New International Order

[22]-Guardians of the revolution: Islamic and the world in the age of the Ayatollahs,

[23]- Confronting Iran

[24]- patterns of enmity and amity

[1]- A.H.L.Heeren

[2]- raising the issue on the agenda

[3]- emergency politics

[4]- normal politics

[5]- utterance



جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید



بازدید : 342 | تاریخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 زمان : 10:50 | موضوع : | نظرات شما [0]

مطالب مرتبط

ارسال نظر برای این مطلب


کد امنیتی رفرش