به روز ترین مرجع فایل های فروشگاهی
پر بازدید ترین مطالب
- کتاب رویای زمستانی و رویای پاییزی اثر کامیار نوروز خوانی
- دانلود پاورپوینت کاروانسرای وزیر قزوین (پروژه آشنایی با مرمت و ابنیه) این پاورپوینت دارای 68 اسلاید
- نمونه سوالات آزمون آشپزی درجه 2 فنی و حرفه ای
- بیداری اسلامی و ترتیبات امنیتی خاورمیانه
- دامپ sagem-S2000-10LC با سنسور ناک حذف شده
- ارتكاب جرم در حال خواب
- دانلود پاورپوینت ریتم در معماری
- شرط عندالمطالبه و مقايسه آن با شرط عندالاستطاعه
- حل مسائل کامل مقدمه ای بر ترمودینامیک مهندسی شیمی اسمیت، ون نس و ابوت به صورت PDF و به زبان انگلیسی در 724 صفحه
- آزمون وکالت 92 با پاسخنامه
آخرین مطالب
- چت جی پی تی و کد های استفاده از این چت بات بدون محدودیت
- تاریخ تحول حقوق بین الملل
- پاورپوینت ابوعبدﷲ، محمدبن موسی ، خوارزمی
- پاورپوینت APA
- کسب درامد ـ بدون فعالیت فیزیکی
- پاورپوینت اجراي اصل 44 قانون اساسي و خصوصي سازي بانك ها
- پاورپوینت ارگونومی و ورزش
- پاورپوینت آزمایشگاه رفرانس بهداشت حرفه ای اصفهان بخش عوامل شیمیایی
- تعيين تغييرات حساسيت کانتراست با افزايش سن
- حل مسائل کامل مقدمه ای بر ترمودینامیک مهندسی شیمی اسمیت، ون نس و ابوت به صورت PDF و به زبان انگلیسی در 724 صفحه
مطالب تصادفی
- کتاب جامع سوالات مصاحبه حضوری استخدامی(تجربیات تمامی قبول شدههای دوره های قبل)
- مبانی نظری و پیشینه مدیریت سرمایه در گردش و عدم تقارن زمانی سود
- نقد داستان کوتاه The Jewels by Guy de Maupassant
- بررسی فقهی و حقوقی اوراق استصناع
- مقایسه آثار اعلام توقف با حکم ورشکستگی در لایحه جدید قانون تجارت
- انتقال اسناد تجاری در لایحه جدید قانون تجارت
- بررسي نقش وزارت رفاه و تأمين اجتماعي در پيشگيري از جرم
- دانلود پاورپوینتشبدر ايراني
- ویژه نامه آشپزی
- دانلود بررسی وضعیت حقوقی رسانه های نوین با تکیه بر مصوبات شورای اروپا
-
علوم انسانی
فنی و مهندسی
نمونه سوالات
علوم پایه
پزشکی
کسب و کار
فیزیک
سرگرمی
آشپزی
غیره
تاریخ و باستان شناسی
کامپیوتر
فراموشی رمز عبور؟
-
بازديد امروز : 36
ورودي امروز گوگل : 0
افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 2
اي پي : 44.197.111.121
مرورگر :
سيستم عامل :
امروز : شنبه 01 مهر 1402
آراء و نوآوریهای فلسفی- منطقی ویلفرد سلرز

![]() آراء و نوآوریهای فلسفی- منطقی ویلفرد سلرزآراء و نوآوریهای فلسفی- منطقی ویلفرد سلرز مقدمه با پایان یافتن سده نوزدهم میلادی، جریانهای فکری فلسفی وارد مرحله تازهای شدند. دراین دوره نظامهای متافیزیکی که تاریخشان به سقراط و افلاطون میرسد کمکم جای خود را به فلسفههایی دادند که نگاه روششناختی به مسائل دارند، فلسفههایی مثل پراگماتیسم، فلسفهی تحلیل منطقی و غیره. آغازگران فلسفه تحلیلی که در انگلستان پایهریزی شد، را میتوان راسل و مور دانست و البته در همین دوره پیرس نیز در امریکا به فعالیت دراین زمینه پرداخت. با روی کار آمدن حلقه وین که بعدها نام پوزیتیویسم منطقی (1920) برآنها نهاده شد کار فلسفه از پرداختن به نظامهای متافیزیکی به تحلیل مفاهیم و نشان دادن معنیداری جملات زبان تبدیل شد.(نقیبزاده، 1388، ص238) در این عصر، گسست بزرگی میان فلسفه به معنای کلاسیک آن و فلسفه جدید رخ داد. اما آیا این دو نظام فکری نمیتوانستند به هم نزدیک شوند؟ در جامعه فکری ایران در هر دو نظام فلسفی، آراء فلاسفهای از هر دو گروه مورد مداقّه قرار گرفته است. از فلسفه یونان و قرون وسطی تا فلاسفه روشنگری و کانت و هگل از یک طرف، راسل، ویتگنشتاین و کارنپ از طرف دیگر. این رساله تحت عنوان آراء و نوآوریهای فلسفی- منطقی ویلفرد سلرز به معرفی فیلسوفی میپردازد که رویکرد دوگانهای به فلسفه دارد. فیلسوفی که پایهگذار مکتبی میشود که در غرب آن را به «مکتب پیتزبورگ[1]» میشناسند و براندام[2]، جان مکداول[3]، و جانهاگلند[4] از جمله پیروان این مکتب هستند. طرفه آنکه در محافل فلسفی خود به نقل و نقد فلسفهی رورتی[5] میپردازیم و حتی آثار او را به فارسی برگرداندهایم اما، از رأی استاد او اطلاعات درست و کافیای نداریم. تا کنون پنج رساله از رورتی به زبان فارسی برگردانده شده و به چاپ رسیده است درحالیکه حتی یک مقاله هم از سلرز که بنیانگذار مکتبی است که رورتی از آن برخاسته به چاپ نرسیده و در دسترس نیست. بنابراین از آنجا که در جامعه فلسفیایران، دانشگاهی و غیردانشگاهی، جای خالی نظرات این فیلسوف بزرگ دیده میشود، بر آن شدم تا به معرفی برخی از آراء وی بپردازم. باشد که راهگشای تحقیقات بیشتر دراین زمینه گردد. این رساله در سه فصل گرداوری شده است. در فصل اول آراء سلرز در یکی از مهمترین رسالههای وی تحت عنوان تجربهگرایی و فلسفه ذهن مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این رساله از اهمیت ویژهای برخوردار است چراکه دیگر کارهای فلسفی سلرز را میتوان در ادامه این کار و شرحی بر این کار دانست. همچنین نقدها و بررسیهای شارحین و منتقدین سلرز بیش از همه بر محور مطالب این رساله بوده است. فصل دوم درباره چالشی است میان دو تن از بزرگان فلسفی عصر حاضر، که بر محور تجربهگرایی سلرز در رساله خود قرار دارد. در فصل سوم نیز به نقطهنظر سلرز درباره معنیداری پرداخته میشود. سلرز در رهگذر تاریخ ویلفرد استالکر سلرز[6] یکی از مهمترین فلاسفه آمریکایی قرن بیستم به حساب میآید. او در 20 مِی 1912در شهر آنآربور[7] میشیگان به دنیا آمد. پدر او فیلسوف امریکایی رویوود سلرز[8] استاد دانشگاه میشیگان و از پایهگذاران رئالیسم انتقادی در امریکا به حساب میآید. ویلفرد برای دو سال در آنبور زندگی نابهسامانی داشت چون در سن 9 سالگی خانوادهاش به مدت یک سال به انگلستان رفتند و تابستانی را در آکسفورد گذرانده و باقی سال را در پاریس اقامت گزیدند و سلرز در آنجا وارد مدرسه لیسی مونتانه[9] شد. پس از بازگشت به آنبور او در دبیرستان خویش را در مدرسهی دانشگاهی آموزش و پرورش در آلینور[10] جاییکه او را به ریاضیات علاقمند ساخت تمام کرد و با خانواده اش در سال 1929 به پاریس بازگشت و به لیسی-لوییس-لی-گراند[11] رفت جاییکه فلسفه جزء برنامه درسی بود و مارکسیسم شایع بود. دراین دوره او بسیاری از آثار کلاسیک سنت فلسفه اروپایی را به ویژه افلاطون و ارسطو و در متفکران مدرن آثار مارکس و اِنگِلس را مطالعه کرد. (DeVries,2011,¶1)مواجهه سلرز با فلسفه را میتوان از دو منظر دانست: از طرفی مطالعه بحثهای فلسفی در لیسی که میتوان فرض کرد که با نویسندگان فلسفه غرب سرو کار داشته و یافتن دوستی که با او به مطالعه و بحث مارکس، انگلس، و بطور کل آثار جدلی فلسفی و شبهفلسفی میپرداخت که نبض زندگی عقلانی فرانسوی بود و بیشترین تاثیرش بر بوریس سوارین[12] و لئون تارسکی[13] بود. تااین زمان ویلفرد هیچگاه درباره فلسفه با پدرش به بحث نپرداخته بود و فلسفه را بهعنوان یک مارکسیست فرانسوی آغاز کرد. ازطرف دیگر خیلی زود از پدرش تاثیر گرفت و پس از بازگشت پدرش در 1930 سلرز به بحث جدی با وی پرداخت و خیلی زود زبان شبههگلی فلسفه طبیعی مارکسیستی را رها کرد و با صورت تفاسیر اجتماعی و تاریخی هگلی همدل شد.(DeVries,2005,p3) او ششماه به مونیخ رفت و توانست زبان آلمانی خود را تقویت کند. در 1931 بهعنوان دانشجوی دوره لیسانس در رشته فلسفه به آنبور بازگشت و به همراه پدرش، دیویت پارکر[14]، سی.اچ. لانگفورد[15] وبرخی دیگر از اساتید برتر گروه فلسفه دانشگاه میشیگان به مطالعه پرداخت. بیش از هرچیزی او کارهای جورج ادوارد مور، برتراند راسل و الفرد نورث وایتهد و منطق موجهات را با لانگفورد مطالعه میکرد و کاری را که با پدرش که در پاریس آغاز کرده بود ادامه داد. بهاین ترتیب زمینه فکری او بر نظام معاصر فلسفه تحلیلی قرار گرفت. بیشترین تنش برای او وقتی بود که وارد جناح سیاسی چپ شد و به مبارزه انتخاباتی برای نورمن توماس[16]جامعهشناس پرداخت. سلرز به دلیل سابقهاش در لیسی خارج از نوبت آزمون داد و به همراه دوست دوران دبیرستانش در 1933 فارغ التحصیل شد و در دانشگاه بوفالو[17] نام نویسی کرد ودر سال 1934 مدرک خود را در مقطع فوقلیسانس گرفت. همزمان با ثبت نام در بوفالو بههمراه ماروین فاربر[18] به مطالعه آثار کانت و هوسرل پرداخت. در این مرحله او متدهای مهم بسیاری از فلسفه معاصر را مطالعه کرد که نتیجتاً بر آثار خلاقانه او تاثیر گذاشت (DeVries,2011,¶2). در سال 1934 در کالج اوریِل آکسفورد در بورسیه رودس[19] شرکت کرد و در پاییز آن سال توانست بورسیه را بدست آورد. در آنجا در برنامه PPE ثبت نام کرد. معلم خصوصی وی دبلیو.جی. مکلاگون[20] بود و او تحت تاثیر اچ.ای. پریچارد[21] و اچ. اچ پیرس[22] وکوک ویلسون[23] قرار گرفت. در سال 1936 رتبه برتر را در فلسفه، سیاست و اقتصاد کسب کرد و پاییز آن سال برای مدرک دکترا اقدام کرد و میکوشید پایاننامهاش را درباره کانت تحت نظارت تی. دی. ویلسون[24] بنویسد.(همان،¶3) او نتوانست تفسیر جدید خود را از کانت ارائه دهد و بنابراین تحصیلات خود را رها کرد و بهایالات متحده برگشت ودر سال 1937 وارد دپارتمان تحصیلات تکمیلی دانشگاههاروارد شد و برنامههای درسی را با لوئیس، کواین، آر. بی. پری و استیونسون داشته باشد(DeVries,2005, p4). وی توانست در بهار 1938 در امتحان ورودی قبول شود. وقتی در اکسفورد بود با همسر اولش، ماری شارپ[25]، اهل یورکشایر[26]،آشنا شد و در سال 1938 با وی ازدواج کرد. اوایل ازدواجش از طرف هربرت فیگل[27] در 1938 در دانشگاهایووا[28] شغلی به او پیشنهاد شد. اولین شغل رسمی او در دانشگاهایووا در مقام دستیار استاد بود. دپارتماناین دانشگاه بسیار کوچک بود. سلرز در آنجا تدریس دروس تاریخ فلسفه را به راهانداخت. او هیچگاه نتوانست پایاننامه خود را درهاروارد به پایان برساند و به مدت چند سال در پیادهکردن افکارش بروی کاغذ احساس ضعف میکرد. با شروع جنگ جهانی دوم او از شغلش کنارهگیری کرد و در سالهای 1943 تا 1946 به ارتش ملحق شد. با پایان یافتن جنگ سلرز هیچ انتخابی جز کار نشر نداشت و بنابراین برنامهای برای خود گذاشت که ده ساعت در روز به نوشتن بپردازد. هرچند آنچنان در اجرایاین کار موفق نبود. پیشنویسهای اولین تلاش او در روندی ضعیف توانست رئالیسم و شیوه جدید واژگان[29] را کامل کند. هنگامیکه سلرز توانست فرایند نگارش خود را به تثبیت برساند کار نشر را به طور پیوستهای دنبال کرد. (DeVries,2011,¶4) در 1946 ویلفرد به دانشگاه مینهسوتا[30] نقل مکان کرد و دوباره به فیگل پیوست. هربرت فیگل از فلاسفه حامی حلقه وین در پوزیتیویسم منطقی بود. سلرز بعدها درباره او نوشت: «من و فیگل یک هدف مشترک داریم:اینکه به نحو علمی رئالیسم طبیعتگرایی که ’ظهورات[31] را نگه میدارد‘ را تبیین کنیم»( DeVries,2005,p6). اولین گردهمایی دانشگاهی را با عبارت جدید «فلسفه تحلیلی»[32] برگزار کرد. و بهمراه فیگل رسالاتی در آنالیزفلسفی را در 1949، و مجموعه کلاسیکی از فلسفه تحلیلی به چاپ رساندند و مطالعات فلسفی[33] را پایهریزی کردند و مجله فلسفه تحلیلی را راهبری کردند. سلرز به همراه همکار خود جانهاسپرس[34] رسالهای در تئوری اخلاق[35] را در1952 منتشر کرد و در سالهای 1952-59 ریاست دپارتمان دانشگاه مینهسوتا را بر عهده داشت و در مرکزدانشگاه در زمینه فلسفه علم تلاش کرد. (DeVries,2011,¶5) در دهه 1950 رویکرد سمنتیکی خود را در فلسفه در مقالات کارامدی مثل «برخی تأملات بر بازیهای زبانی»[36] (1951 که باتفسیر بیشتری در سال 1963 ارائه شد) و «تجربهگرایی و فلسفه ذهن[37]»(1956) عرضه کرد که تیلور بروگ[38] مقاله او را «تاثیرگذارترین مقالهاین دوره» نامید. او در سال 1958 به دانشگاه ییل[39] رفت و بهعنوان استاد رسمی کار خود را در سال 1959 آغاز کرد. اما از آنجا که ییل جناحبندی داشت، سلرز فکر کرد که سیاستهای داخلی دانشگاه به توانایی او در انجام کارهای فلسفی آسیب میرساند و بنابراین در 1963به دانشگاه پیتسبورگ[40] رفت که در آن زمان مشغول بازسازی دپارتمان فلسفه خود بود و خیلی زود توانست بالاترین رتبه دپارتمان را بدست بیاورد. هرچند که سلرز در دانشگاههای دیگر به سخنرانی میپرداخت اما تا پایان عمر در دانشگاه پیتسبورگ ماند و به تدریس و تحقیق فلسفی پرداخت و مجموعه علم، ادراک و واقعیت[41] را به چاپ رساند(George; Lugar,2007,¶2). شماری از افتخارات او چنین است: ارائه سخنرانی جان لاک در 1965، سخنرانیهای بنیاد ماچت[42] در 1971، سخنرانیهای جان دیویی در 1973 و سخنرانیهای کاروس[43] در 1977. در سال 1970 بهعنوان رهبر بخش شرقی انجمن فلسفی آمریکا انتخاب شد. (DeVries,2011,¶6) او بسیاری از مقالات و کتابها را به چاپ رساند و به تعلیم کثیری از دانشجویان پرداخت. دانشگاه پیتس بورگ در سال 1987 به مناسبت هفتادو پنجمین سال تولد سلرز مباحثاتی را در باره فلسفه مکتب سلرز برگزار کرد. وی در روز دوم ماه جولای در سال 1989 در خانه خودش دار فانی را وداع گفت. فعالیتهای فلسفی سلرز مجموعه منسجمی از طیف وسیعی از تفکرات فلسفی است که شامل فلسفه ذهن، معرفتشناسی، فلسفه علم و مطالعاتی درباره کانت و ارسطو میشود.(George; Lugar, 2007,¶3) سپهراندیشه سلرز پوزیتیویسم اولین بار توسط آگوست کنت[44] مطرح شد و میتوان به یک معنا آن را حالت افراطی تجربهگرایی دانست که از بیکن،هابز و لاک و هیوم نشئت میگیرد. آگوست کنت نه تنها اولین فیلسوفی بود که ازاین لفظ استفاده کرد بلکه اول بار او بود که آراء و نظرات پوزیتیویستها را تدوین کرد.(Bourdeau,2011.¶1) مرحله بعدی پوزیتیویسم، مرحلهای است که بعدها به پوزیتیوسم منطقی شهرت یافت.این مرحله از 1912 با گرد آمدن جمعی از فیزیکدانان و ریاضیدانان و فلاسفه غربی در شهر وین آغاز شد که به حلقه وین معروف شد و کار اصلیاین گروه مسئله «شناخت» بود. شلیک[45] که در رأساین حلقه قرار داشت در ابتدا نام تجربهگرایی منطقی[46] را براین گروه گذاشت یعنی تجربهگراییای که به حکم منطق است و نه غلبه احساس که گاهی مدعیات غیرتجربی و حتی غیرعقلی را میپذیرد. نام پوزیتیوسم منطقی بعد از مرگ شلیک براین گروه نهاده شد. پوزیتیویستهای منطقی برای رد یا قبول یک مدعا یا باید از روش حسی و تجربی(پسینی) استفاده میکردند و یا روش عقلی(پیشینی). آنها سعی کردند تا بهلحاظ نظری ملزم به روش تجربی بمانند. اما مشکلی بزرگ گریبانگیر آنها شد که برخی گزارهها را نه میتوان قبول کرد و نه میتوان رد کرد. ازاینجا بود که بحث معنیداری گزارهها به میان آمد. و تا امروزاین بحث به انحاء مختلف ادامه یافته است.(پایا،1382،صص92-94) پس از چندی انشعابهایی در پوزیتیویسم منطقی رخ داد و مرحله سوم پوزیتیویسم شکل یافت. از جملهی این انشعابات، ابزارگرایی است که افراطیترین حالت تجربهگرایی محسوب میشود. در ابزار گرایی گفته میشود که «آنچه بشر تحت عنوان شناخت و علم به واقع از آن تعبیر میکند، درواقع، راه موفق اقناعسازی ذهن است»(ملکیان،1377،ص239). شاخه دیگری از پوزیتیوسم منطقی جدا شد که در خدمت منطق صوری قرار گرفت. داستان از جایی شروع میشود که پوزیتیویسمها به این نتیجه میرسند که به جای پرداختن به معنیداری برای مقابله با هر ادعا میتوان یکی از کارهای زیر را انجام داد: یا بر مدعا اقامه دلیل کرد یا بر نقیض مدعا و یا میتوان بر مبانی و مقدماتی که باعث رسیدن به نتیجه اشتباه شده است استدلال آورد. دراین جا دو دسته استدلال وجود دارد: دسته اول استدلالهایی هستند که از لحاظ منطقی عیب صوری دارند و به همین دلیل به نتیجهی غلط میرسند. این شاخه منطق صوری را شکل داد. آنها سعی میکردند که خطاهای صوری استدلالهای فلاسفه را بیابند. از جمله فلاسفه این شاخه میتوان به کارنپ و رایشنباخ و در مرحله بعد به کواین اشاره کرد.(همان، صص239-245) دسته دیگر فلاسفهای بودند که مشکلات بیمعنایی قضایا را در ماده قضایا میدانستند و نه در صورت استدلال. اینان معتقد بودند که «مسائل و گزارههای موجود در این قلمرو ناشی از سوء استفاده از کاربرد زبان است و تمامی اشکالات معنیداری به سوءاستعمال زبان توسط فلاسفه و متکلمان بازمیگردد»(همان،247). این دسته به فلسفه تحلیل زبانی[47] مشهور است. ویژگی مهماین دیدگاه، نقادی کلیه گزارههای کلی در باب جهان، ذهن، معرفت و بهویژه گزارههایی که با حس مشترک ناسازگار است. گزارههای کلّی دراینجا گزارههایی است که به تبیین میپردازد و کار توصیف مربوط به گزارههای جزئی است. معرفت هم دراینجا شناخت رابطه بین ذهن و عین است. از فیلسوفان تحلیل زبانی جورج ادوارد مور[48]، آوستین[49] و گیلبرت رایل[50] را میتوان نام برد. همچنین ویتگنشتاین متاخر نیز جزءاین نحله فکری به حساب میآید.( پایا،1382،صص112-115) مشهورترین فیلسوفاین مرحله رایل است. او میکوشد تا مفاهیمی مثل احساس، عاطفه، عقل و ذهن را توضیح دهد و نشان دهد که گذشتگان از زبان استفاده درستی نداشتهاند. مهمترین مسالهای که او مطرح میکند مغالطه «اشتباه مقولی»[51] است. او معتقد است که فلاسفه مقوله موجودات متعین را با مقوله موجودات انتزاعی اشتباه گرفتهاند. رایل همچنین نظریه دکارت را به «روح در ماشین» تعبیر میکند یعنی انسانی که هیچ خاصیتی ندارد. از نظر رایل اگر قرار است ما دو جزء جسم و روح داشته باشیم که هیچ رابطه علّی و معلولیای بین آنها برقرار نیست و دو جوهر از هم متمایز هستند چه لزومی دارد که اصلاً قائل به روح بشویم؟ رایل بااین نظر خود توانست روی روانشناسان رفتارگرا تاثیر بسزایی بگذارد. چنانکه درموافقت با نظر رایل، روانشناسی چیزی جز یک نوع از رفتارشناسی نیست.(استرول،1383،صص233-243) در یک چنین فضای فکریای ویلفرد سلرز در آمریکا پا به عرصه ظهور گذاشت. همانطور که در تاریخچه گفته شد سلرز تاریخ فلسفه را مطالعه کرده و در آراء فیلسوفان بزرگ غور کرده بود. وی با همراهی پدرش به فلسفه تحلیلی روی آورد. آراء او بیش از همه به مرحله چهارم پوزیتیویسم یعنی فیلسوفان تحلیل زبانی و به ویژه آراء رایل معطوف بود. اما سلرز در کناراین تفکر به فلسفه کانتی علاقه فراوانی داشت و لذا میتوان اثرایدئالیسم کانتی را در آثار او دنبال کرد. بر همین اساس میتوان متوجه شد که سلرز به دنبال نقد تجربهگرایی میگردد البته با اسلوبی متفاوت. وی مشکل اصلی تجربهگرایی را در مسئلهای میداند که از آن به داده[52] تعبیر میشود. سابقه داده به اتمیسم منطقی و راسل برمیگردد. راسل[53] معتقد بود گزارههای تجربی بیان واقعیت هستند و میتوان از تحلیل گزارهها به تحلیل واقعیت پرداخت. وی گزارهها را به دو قسم اتمی و ملکولی تقسیم کرد و گزارههای اتمی را غیرقابلتحویل قلمداد کرد که میتوانند واقعیتهای اتمی را بیان کنند. راسل واقعیتهای اتمی را نخستین دادههای حسی خواند و به این طریق به سنت تجربهگرایی انگلیسی پیوند خورد و یک تجربهگرایی تحلیلی را بنیان نهاد(نقیب زاده،1388، ص240). حدود سالهای 1929 مساله داده بطور خاص توسط لوئیس[54] مطرح شد. از نظر او شناخت در محل تلاقی عناصر اولیه و عناصر داده شکل میگیرد. از این طریق او سعی کرد که معرفتشناسی خود را بوسیله داوری بین ادعاهای مفهومی و ادعاهای تجربی تبیین کند. از نظر وی ادعاهای تجربی به تبع ادعاهای مفهومی انسان را به متافیزیکی وا میدارد که شکلی از ایدئالیسم است که در آن وجود، آگاهی متعالی نمیباشد(kuklick,2001,pp215-216). سلرز معتقد است که شناخت بیواسطهای که به زعم تجربهگرایان از طریق داده حسی صورت میپذیرد اصلاً نمیتواند شناخت درستی باشد. او براین باور است که مسئله داده در تجربهگرایی به سان یک افسانه است که مبناگرایی را به بارمی آورد. او با نقد تجربهگرایی مبانی نظریه خود را در فلسفه ذهن پایه ریزی میکند. فلسفه ذهن او متاثر از فلسفه رایل است و با رفتارگرایی پیوند خورده است. او سعی میکند برای ادراکات و تفکرات مقولهای جدای از احساس در نظر بگیرد. این کاری است که در تجربهگرایی سنتی صورت نگرفته بوده است. سلرز در مقابل افسانه داده[55] و برای به تصویر کشیدن آنچه که فلسفه ذهن او را میسازد، از تعبیر افسانه جونز[56] استفاده میکند. برای درک بهتر آراء سلرز لازم است پیش از پرداختن به رأی خود سلرز پیش زمینههایی را که در آراء گذشتگان در مورد داده مطرح شده را با جزئیات بیشتری مرور کرد.
[6] Wilfrid Stalker Sellars (1912-1989) [8] Roy wood Sellars(1880-1973) [19]Oriel College, Oxford, as a Rhodes Scholar [29]Realism and the New Way of Words [35]Readings in Ethical Theory [36]Some Reflections on Language Games [37]Empiricism and the Philosophy of Mind(EPM) [41]Science, Perception and Reality [42]Matchette Foundation Lectures [53][53]Bertrand Russell(1872-1970)
1.1. سلرز در رهگذر تاریخ..............................2 1.2. سپهر اندیشه سلرز......6 1.3. پیشزمینه افسانه داده در سنت دکارتی............9 1.4. نقش داده در سنت.....12
مقدمه......16 2.1. ابهام در تئوریهای داده حسی......................17 2.1.1.تمایز بین ویژگی واقعی و اعتباری حسکردن.................................19 2.1.2.جزئیات مستقیم شناخته میشوند یا واقعیات21 2.1.3.ارتباط منطقی محتویات حس.......................23 2.1.3.1. حس محتویات حسی اکتسابی است..24 2.1.4.دو ایده تشکیلدهنده مفهوم کلاسیک داده حسی.............................25 2.1.5.نتیجه..........................28 2.2. داده حسی بهمثابه زبان دیگر.........................29 2.2.1.برنامه چیست؟...........29 2.2.2.تئوری داده حسی برنامه اشتباه است.............30 2.2.3.نتیجه..........................34 2.3. به نظر آمدنها 2.3.1.دیدگاه منطقی.............36 2.3.2.دیدگاه تبیینی..............39 2.3.2.1. دوشیوه توضیح درباره بهنظرآمدنهای وجودی و کیفی........40 2.3.2.2. پیشنهاد سلرز...43 2.4. ادراکات و ایدهها 2.4.1.دیدگاه منطقی.............45 2.4.2.دیدگاه تاریخی...........47 2.4.2.1. آگاهی مولفه اساسی تجربه بیواسطه.49 2.5. منطق معنی داری........51 2.6. مبناگرایی در شناخت تجربی........................54 2.6.1.گزارشهای مشاهدتی.................................. 57 2.6.1.1. موانع گزارش برای بیان دانش مشاهدتی...............................59 2.6.2.نتیجه..........................60 2.7. تصویر علمی از جهان64 2.8. فلسفه ذهن.................68 2.8.1.اپیزودهای خصوصی..69 2.8.1.1. مسأله...............69 2.8.1.2. دیدگاه کلاسیک درباره تفکرات.........71 2.8.1.3. نیاکان رایلی.....73 2.8.1.3.1. تمایز میان زبان تئوری و زبان مشاهده........................75 2.8.1.4. رفتارگرایی روششناختی در مقابل رفتارگرایی فلسفی..........77 2.8.2.تفکرات......................78 2.8.2.1. چند نکته اساسی................................80 2.8.2.2. نتیجه...............82 2.8.3.ادراکات......................82 2.8.3.1. چند نکته.........84 2.8.3.2. نتیجه...............87 2.9. جمع بندی.................90 2.9.1.ایده اصلی داده.........90 2.9.2.استدلال سلرز علیه افسانه داده......................92 2.9.3.سلرز وفلسفه ذهن.....95
3.1. مقدمه........................99 3.2. مناقشه براندام و مکداول بر مسأله تجربهگرایی..............................99 3.2.1.آیا تجربهگرایی مبنا دارد؟.............................99 3.2.2.تجربه و محتوای مفهومی...........................101 3.2.3.چینش واکنشی در رویکرد دولایه سلرز.....102 3.2.4.جایگاه ادعا در تجربه.................................103 3.2.5.پذیرفتن فقط به معنای پذیرفتن است.........106 3.2.6.استنتاج قابل اعتماد بودن............................108 3.2.7.سلرز و گرایشات نومینالیستی در سنت تجربهگرایی.....................110 3.2.8.پاسخ به سوال..........113 3.3. جمع بندی...............114
4.1. نسبتگرایی.............116 4.2. معنیداری یک نسبت نیست.......................118 4.3. معادل بودن یک نسبت نیست.....................124 4.4. آنچه درباره اعمال ذهنی است درخصوص دستهبندیکردن آن است...........................130 4.5. مثالی بودن یک نسبت نیست......................131 4.6. واقعیتها و معنی داری..............................133 4.7. رخدادهای زبانی......135 4.8. تفکر........................135 4.9. جمع بندی...............139
کتابنامه..................................147 کتابشناسی ویلفرد سلرز........149 جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید |