به روز ترین مرجع فایل های فروشگاهی
پر بازدید ترین مطالب
- کتاب رویای زمستانی و رویای پاییزی اثر کامیار نوروز خوانی
- دانلود پاورپوینت کاروانسرای وزیر قزوین (پروژه آشنایی با مرمت و ابنیه) این پاورپوینت دارای 68 اسلاید
- نمونه سوالات آزمون آشپزی درجه 2 فنی و حرفه ای
- بیداری اسلامی و ترتیبات امنیتی خاورمیانه
- دامپ sagem-S2000-10LC با سنسور ناک حذف شده
- ارتكاب جرم در حال خواب
- دانلود پاورپوینت ریتم در معماری
- شرط عندالمطالبه و مقايسه آن با شرط عندالاستطاعه
- حل مسائل کامل مقدمه ای بر ترمودینامیک مهندسی شیمی اسمیت، ون نس و ابوت به صورت PDF و به زبان انگلیسی در 724 صفحه
- آزمون وکالت 92 با پاسخنامه
آخرین مطالب
- چت جی پی تی و کد های استفاده از این چت بات بدون محدودیت
- تاریخ تحول حقوق بین الملل
- پاورپوینت ابوعبدﷲ، محمدبن موسی ، خوارزمی
- پاورپوینت APA
- کسب درامد ـ بدون فعالیت فیزیکی
- پاورپوینت اجراي اصل 44 قانون اساسي و خصوصي سازي بانك ها
- پاورپوینت ارگونومی و ورزش
- پاورپوینت آزمایشگاه رفرانس بهداشت حرفه ای اصفهان بخش عوامل شیمیایی
- تعيين تغييرات حساسيت کانتراست با افزايش سن
- حل مسائل کامل مقدمه ای بر ترمودینامیک مهندسی شیمی اسمیت، ون نس و ابوت به صورت PDF و به زبان انگلیسی در 724 صفحه
مطالب تصادفی
- تبیین دیدگاه فقها در خصوص اختیارات و وظایف ولیفقیه در جامعه اسلامی از قرن 12 هجری (پایان صفویه) تا ع
- مطالعه تاثیر متقابل متغیرهای کلان اقتصادی و شاخص قیمت سهام (1385-1380) WORD
- دانلود بررسی شرایط مسؤولیت کیفری ناشی از تسبیب درقتل عمد درایران وآمریکا
- متن نهایی word پایان نامه کارشناسی ارشد
- بررسی تبعیضات موجود در تجارت کالا و خدمات و چگونگی جلوگیری از آن
- بررسی فقهی بیع خیاری و پیامدهای آن word
- بیداری اسلامی و روابط ایران و شورای همکاری خلیجفارس (2010 – 2013)
- مبانی نظری و پیشینه محافظه کاری
- کار تحقیقی ارتباط بزه دیدگی با بزهکاری زنان
- اختلافات حقوقی قراردادهای ساخت و ساز دستگاه های دولتی
-
علوم انسانی
فنی و مهندسی
نمونه سوالات
علوم پایه
پزشکی
کسب و کار
فیزیک
سرگرمی
آشپزی
غیره
تاریخ و باستان شناسی
کامپیوتر
فراموشی رمز عبور؟
-
بازديد امروز : 137
ورودي امروز گوگل : 0
افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 2
اي پي : 44.197.111.121
مرورگر :
سيستم عامل :
امروز : شنبه 01 مهر 1402
بیداری اسلامی و ترتیبات امنیتی خاورمیانه

بیداری اسلامی و ترتیبات امنیتی خاورمیانه
چكیده:
آگاه شدن مسلمانان از عقب ماندگیها، توسعه نیافتگیها و کاستیهای موجود در جهان اسلام، آنان را به جنبشها و تلاشهایی در یک صدساله اخیر، واداشت که بیداری اسلامیاش مینامند. با پیدایش این تحول تاریخی در منطقه خاورمیانه، نقطه عطفی در پویشهای امنیتی این مجموعه منطقهای پدیدار گشت كه نظم سنّتی گذشته را در هم نوردید و روند گذار به سوی نظم نوینی را كلید زد. تحول تاریخی مذکور ضمن توجه دولتها به مطالبات مردمی، سطح قابل توجهی از تنشها، درگیری و مناقشهها را درون کشورها و همچنین بین بازیگران منطقهای و فرامنطقهای ذی نفع در خاورمیانه، به وجود آورد و در حال دگرگون ساختن بسیاری از ویژگیها و ساختارهای سیاسی امنیتی منطقه میباشد. این تحول در حال تغییر دادن صورتبندی مجموعه امنیتی خاورمیانه بوده و تجلیهای جدیدی از امنیت منطقه را به نمایش گذاشته است. بنابراین ضرورت دارد آثار امنیتی این تحول تاریخی مورد واکاوی بیشتر قرار گیرد تا مشخص گردد این تحول تاریخی چه تغییری در صورت بندی مجموعه امنیتی خاورمیانه داشته است. با این اهداف و پیامدها، تجلیهای امنیتی منطقه پس از تحولات بیداری اسلامی توجهات بیشتری را به خود جلب خواهد کرد؛ و سوالهای اساسی همچون بیداری اسلامی چه تاثیری بر ترتیبات امنیتی و الگوهای رفتاری امنیتی در سطح منطقه داشته است؟ را پیشرو خواهد گذاشت که این پژوهش بدنبال پاسخگویی به آنهاست. از این رو به منظور پاسخ به پرسش مزبور در این پژوهش ضمن بهرهگیری از نظریه «مجموعه امنیتی منطقهای» بوزان، درصدد هستیم تا با مبنا قرار دادن مولفهها و ساختارهای اساسی مجموعه امنیت منطقهای، شاخصهایی برای ارزیابی تغییرات امنیتی در سطح منطقه و تعیین صورتبندی امنیتی خاورمیانه ارائه گردد. یافتههای پژوهش نشان میدهد مردمی بودن تحولات بیداری اسلامی به عنوان مشخصه کانونی این تحول تاریخی، منجر به تغییراتی در صورتبندی و ترتیبات امنیتی منطقه خاورمیانه شده است.برای پردازش فرضیه پژوهش، ضمن بهره گیری از روش تحلیل ثانویه در تبیین مطالعات محیطی، از مطالعات امکان سنجی نیز در تصویر سازی از وضعیت امنیت منطقه بهره خواهیم جست و ترتیبات امنیتی خاورمیانه را امکان سنجی خواهیم نمود.
کلید واژه¬ها: بیداری اسلامی، ترتیبات امنیتی، خاورمیانه، مجموعه امنیتی منطقه¬ای، صورتبندی امنیتی
فهرست مطالب:
1 فصل اول:كلیات پژوهش 1
1.1 مقدمه 2
1.2 بیان مسئله: 4
1.3 سوالات پژوهش: 6
1.3.1 سوال اصلی: 6
1.4 فرضیه پژوهش 6
1.5 تعریف مفاهیم و عملیاتی نمودن متغیرها: 6
1.5.1 منطقه: 7
1.5.2 مجموعه امنیتی منطقهای : 10
1.5.3 ترتیبات امنیتی منطقهای : 12
1.5.4 امنیتی کردن و امنیتی ساختن : 13
1.5.5 خاورمیانه : 15
1.5.6 بیداری اسلامی : 17
1.6 سوابق موضوع : 19
1.7 ضرورت و اهداف پژوهش: 31
1.8 روششناسی پژوهش 32
1.9 قلمرو پژوهش 33
1.10 طرح کلان پژوهش 34
2 فصل دوم: چارچوب نظری 35
2.1 بخش اول : مکتب کپنهاگ و نظریه مجموعه امنیتی منطقهای 36
2.1.1 مقدمه 36
2.1.2 گفتار اول: رویکرد مکتب کپنهاک به امنیت 37
2.1.3 گفتار دوم: مفهوم سازی مجموعه امنیت منطقهای 42
2.1.4 گفتار سوم: انواع مجموعههای امنیت منطقهای و امکان تغییر 50
2.1.5 گفتار چهارم: گونهشناسی الگوهای امنیتی در سطح مجموعههای امنیتی منطقهای 54
2.1.5.1 الگوی موازنه قوا 54
2.1.5.2 الگوی هژمونی 59
2.2 بخش دوم : مجموعه امنیت منطقهای خاورمیانه 62
2.3 بخش سوم - جمع بندی 69
3 فصل سوم: بیداری اسلامی 72
3.1 مقدمه 73
3.2 بخش اول: بیداری اسلامی؛ سیر تاریخی در خاورمیانه عربی 74
3.3 بخش دوم: بیداری اسلامی؛ تبیین زمینهها و سیر تطور 80
3.3.1 گفتار اول: گفتمان غرب گرایی 82
3.3.2 گفتار دوم: گفتمان ملی گرایی 83
3.3.3 گفتار سوم: گفتمان اسلامگرایی 83
3.4 بخش سوم: رویکردها و رهیافتهای نهضتهای بیدارگر اسلامی 90
3.5 بخش چهارم: امواج بیداری اسلامی 92
3.6 بخش پنجم: بیداری اسلامی و دومینوی تغییر رژیمها در منطقه خاورمیانه 103
3.7 بخش ششم: بیداری اسلامی و گذار از اصلاحگری به احیاگری 107
3.8 بخش هفتم: مولفهها و شاخصههای بیداری در خاورمیانه 109
3.8.1 گفتار اول: مقابله با نظامهای اقتدارگرا : 109
3.8.2 گفتار دوم: قدرتگیری گروههای اسلامگرا و رشد احزاب مخالف 113
3.8.3 گفتار سوم: تقویت اسلامگرایی و گفتمان اسلامسیاسی 114
3.8.4 گفتار چهارم: تقویت جایگاه مردم در سیاست 116
3.8.5 گفتار پنجم: ضد نظام سلطه بودن : 118
3.9 . رویکرد گفتمانی به پدیده بیداری اسلامی 120
3.10 بخش هشتم: جمع بندی 123
4 فصل چهارم: جمعآوری تحلیل دادههای پژوهش 131
4.1 مقدمه: 132
4.2 بخش اول: بازیگران و کارگزاران 133
4.2.1 گفتار اول: تضعیف دولتهای سكولار، غیردموكراتیك، محافظهكار و وابسته(در جهان عرب) عضو مجموعه امنیتی؛ 134
4.2.2 گفتار دوم: تنزل جایگاه اسرائیل در منطقه و افول هژمونی این رژیم در خاورمیانه؛ 139
4.2.2.1 - تقویت جبهه مقاومت در فلسطین 151
4.2.2.2 - تضعیف جایگاه ژئوپلیتیک منطقهای اسرائیل 152
4.2.3 گفتار سوم: تقویت جایگاه و نقش جمهوری اسلامی ایران و افزایش قدرت نفوذ و چانهزنی این كشور در منطقه؛ 154
4.2.4 گفتار چهارم: افزایش نقش آفرینی ترکیه در منطقه: 156
4.3 بخش دوم: ساختار قدرت و نظم منطقهای(ساختار مادی نظام منطقهای خاورمیانه) 166
4.3.1 گفتار اول: بر هم خوردن توازن قدرت در منطقه 174
4.3.2 گفتار دوم: دو قطبی شدن خاورمیانه 176
4.3.3 گفتار سوم: شکلگیری موازنه قوای نوین در منطقه خاورمیانه 176
4.4 بخش سوم: ساختار هنجاری نظام منطقهای خاورمیانه 179
4.4.1 گفتار اول: تقویت گفتمان اسلامگرایی در برابر گفتمانهای رقیب؛ 181
4.4.2 گفتار دوم: تقویت گفتمان مقاومت اسلامی؛ 182
4.4.3 گفتار سوم: تضعیف گفتمان سازش یا فرایند صلح خاورمیانه؛ 190
4.5 بخش چهارم: الگوهای تعاملی و رفتاری 190
4.5.1 گفتار اول: تشدید تنازع گفتمانی؛ 192
4.5.1.1 . بیدارى اسلامى؛ تشدید تقابل و تنازع گفتمانی بین اسلام سیاسى و سكولاریسم 192
4.5.1.2 تشدید تنازع گفتمانی بین خرده گفتمانهای جریان اسلامگرایی؛ 201
4.5.2 گفتار دوم: تشدید رقابت و منازعه در سطح ملی؛ 210
4.5.3 گفتار سوم: تشدید رقابت و حتی منازعه درون منطقه: 213
4.5.3.1 بیداری اسلامی و رقابت قدرتهای منطقهای: ایران و اسرائیل 214
4.5.3.2 بیداری اسلامی و تشدید رقابت جمهوری اسلامی و عربستان سعودی 217
4.5.3.3 بیداری اسلامی و تشدید رقابت ایران و ترکیه 223
4.5.3.4 بیداری اسلامی و رقابت عربستان و قطر 227
4.5.4 گفتار چهارم: تشدید منازعه و رقابت بین بازیگران منطقهای و فرامنطقهای؛ 231
4.5.5 گفتار پنجم: تشدید منازعه و رقابت بین بازیگران فرامنطقهای؛ 240
4.6 جمع بندی؛ تبیین وضعیت امنیتی خاورمیانه پس از تحولات بیداری اسلامی در سال 2011 246
5 فصل پنجم: نتیجه گیری 259
5.1 بخش اول: جمع بندی و پاسخ به سوالات؛ 260
5.2 بخش دوم: نتایج بدست آمده : 263
فهرست شکل ها:
شکل یک – طرح کلان پژوهش ........................................................................................................ 34
شکل دو - مدل مفهومی بیداری اسلامی............................................................................................ 129
شکل سه- مدل مفهومی بیداری اسلامی و ترتیبات امنیتی خاورمیانه.................................................130
فهرست جداول:
جدول ۲- ۱- تحول ساختاری در مجموعه امنیتی منطقه ای- حفظ وضع موجود ......................... ۵1
جدول ۲- ۲-تحول ساختاری در مجموعه امنیتی منطقه ای- دگرگونی داخلی ................................. ۵1
جدول ۲- ۳-تحول ساختاری در مجموعه امنیتی منطقه ای- دگرگونی خارجی................................ 53
جدول ۲- ۴-تحول ساختاری در مجموعه امنیتی منطقه ای- تحت الشعاع قراردادن مجموعه ........... 53
جدول ۲- ۵ - معیارهای سنجش الگوی موازنه قوا ........................................................................... 59
جدول ۲- ۶-معیارهای سنجش الگوی هژمونیک .............................................................................. 62
جدول ۲- ۷-ابعاد و شاخصهای تحول در مجموعه های امنیتی......................................................... ۷1
جدول ۳- 1-انواع زمینههای جنبش بیداری اسلامی ........................................................................... ۹0
جدول ۴- 1-مواضع ترکیه در قبال تحوالات بیداری اسلامی .......................................................... ۱۶1
جدول ۴- 2- اعتبار سنجی معرف¬های وضعیت امنیت خاورمیانه پس از بیداری اسلامی............... 250
جدول ۴- 3- ابعاد و شاخصهای تحول در مجموعه امنیتی خاورمیانه پس از بیداری اسلامی ...... ۲51
جدول ۴- 4- امکان سنجی مقایسهای الگوهای چهارگانه تحول ساختاری پس از بیداری اسلامی... ۲52
جدول ۴- 5- معرفهای محیط امنیتی خاورمیانه و ارتباط آن با معیارهای امنیت منطقهای .... 254
جدول ۴- 6- امکان سنجی الگوی موازنه قوا در محیط امنیتی خاورمیانه ............. 254
جدول ۴- 7- امکان سنجی الگوی برتری(هژمونیک) در محیط امنیتی خاورمیانه ............. 256
جدول 5- 1- صورت بندی و ترتیبات امنیتی خاورمیانه پس از بیداری اسلامی ............... 272
1.1 مقدمه
خاورمیانه که در نقطه پیوند سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا واقع شده، اهمیت ژئوپلیتیک منحصر به فردی دارد. این منطقه گهواره تمدن، زادگاه سه دین توحیدی بزرگ، تقاطع حرکت و تجارت، پایگاه امپراطوریهای گسترده، منبع حدود شصت درصد نفت جهان، سرچشمه جوش و خروش سیاسی و ایدئولوژیک و محل انفجارآمیزترین کشمکشهای پایدار پس از جنگ جهانی دوم است(Held, 1989:3). به دلایل گوناگون، خاورمیانه معاصر در سطح جهانی به صورت منطقهای رمزآلود، دچار آشوب و جنگ، گهواره تروریسم، افراط گرایی مذهبی و حکومتهای خودکامه به تصویر کشیده میشود(Milton-Edwards,2003:1). منطقه خاورمیانه در حال حاضر مواجه با مجموعهای از چالشهای مزمن و نو، با عمق و میزان اثرگذاری متفاوت است که شناسایی آنها در فهم روند و مسیر آینده اجتناب ناپذیر مینماید. از جمله چالشها و مسائل مطرح درآن عبارت است از؛ اشغال سرزمینهای فلسطینی و مناقشه برخاسته از آن؛ بیثباتی در عراق و افغانستان}و سوریه{؛ تحرکات و قدرتیابی گروههای افراطی؛ تروریسم؛ قاچاق مواد مخدر و تسلیحات؛ رقابت تسلیحاتی؛ معضلات اجتماعی همچون فقر، بیکاری، بیسوادی، تبعیض، تشدید شکافهای قومی و مذهبی و اختلافات میان شیعه و سنی؛ امنیت انرژی و حکومتهای ناکارآمد و اقتدارگرا .(Benhael , 2004:1-11) منطقه خاورمیانه یکی از بی ثباترین مناطق جهان است که برخلاف بسیاری از دیگر مناطق در حال توسعه جهان همچنان نزدیک به دو دهه پس از پایان جنگ سرد کشمکشهای منطقهای به ویژه کشمکش اعراب و اسرائیل هنوز در آنجا پایان نرسیده و فضای امنیتی همچنان بر آن حاکم است. بیشتر تاریخ اخیر خاورمیانه از نرسیدن به بلوغ سیاسی، بی¬تجربگی و بیاطمینانی دولتهای نوپدید منطقه حکایت دارد. در دهههای گذشته، نگرشها، اهداف، رویکردها و ارزشهای سیاسی - اجتماعی گوناگونی در خاورمیانه جریان داشت که زمینهساز شکلگیری برخی پیوندها، ائتلافها، مرزبندیها و اختلافات و مناسبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خاصی در میان کنشگران منطقه گردید. بر این اساس خاورمیانه، در یک قرن گذشته، عرصه چالش، تقابل، همسویی و هماهنگی هویتها و قدرتهای گوناگون منطقهای و فرامنطقهای بوده است؛ پس از فروپاشی دولت عثمانی و کسب استقلال ملتهای عربی، رژیمهای سیاسی گوناگونی بر منطقه خاورمیانۀ عربی حاکم شدند. پادشاهیهای خاندانی و شبه مشروطه، جمهوریهای مادام العمر مبتنی بر کودتای نظامی افسران آزاد و رژیمهای تک حزبی اقتدارگرا، به سه گونۀ اصلی دولت در این منطقه تبدیل گردید و سنت گرایی قبیلهای، ناسیونالیسم عربی و سوسیالیسم و اخیراً نئولیبرالیسم، گفتمانهای غالب بر عرصۀ سیاست و اقتصاد کشورهای این منطقه در چند دهۀ اخیر را تشکیل داده است. با وجود تفاوت ساخت و گفتمانهای سیاسی، وجه مشترك این دولتها، نوسازی اقتدارگرایانه و حاکمیتهای مبتنی بر سلطۀ قبیلهای، حزبی و الیگارشی نظامی بوده است. بر این مبنا، سنت وستفالی ، مبنای تأسیس کشور - ملت و شکلگیری دولتهای ملی در خاورمیانه نبوده و نظامهای پادشاهی، با تم ایلات قبیلهای و عشیرهای، قرنها منطق سیاست و حکومت در این منطقه بوده است. در دهههای گذشته در خاورمیانه و به صورت خاص، در خاورمیانه عربی، در پاسخ به مسایل و معضلات سیاسی- اجتماعی فوق، ایدئولوژیها، مکاتب و جریانانهای سیاسی و فکری مختلفی شکل گرفت که تلاش نمودند تا پاسخی به این مسایل ارائه کنند. این مکاتب، در برخورد با مسایل و مشکلات جوامع عرب، رویکردهای متفاوتی در پیش گرفتند و بر موضوعات و مبانی متفاوتی تأکید نمودند. سنتگرایی در برابر نوگرایی، اسلامگرایی در برابر عرفیگرایی، بومیگرایی در برابر بینالمللگرایی و اقتدارگرایی در برابر دموکراسیخواهی، دوگانههایی هستند که تاکنون، در نشان دادن تفاوتها و تمایزات جریانات سیاسی و فکری خاورمیانه و جهان عرب، نقش بسیار برجستهای داشتهاند. بر اساس آنچه گفته شد میتوان ادعا نمود خاورمیانه در گذشته از منظر نوع نظامهای سیاسی حاکم، ائتلافها و محوربندیهای منطقهای، شرایط متفاوتی داشته و به رغم حاکمیت رژیمهای سیاسی جمهوری، پادشاهی و امارتهای نفتی، ویژگی تمام آنها اقتدارگرایی و انحصارگرایی سیاسی با تمرکز بر قدرت و عدم توجه به حقوق سیاسی مردم بوده است(البته به استثناء ایران و تاحدوی ترکیه). از همین رو در سطح منطقهای شاهد شکلگیری ائتلافهای مختلفی به خصوص براساس نوع تعامل با غرب و اسرائیل، بودهایم. نتیجه و پیامد چنین الگویی در خاورمیانه عربی بحرانهای مشارکت، اصالت و هویت، مشروعیت، نفوذ و ضعف در توزیع را به همراه وابستگی اقتصاد ملی، انزوای نخبگان و فرهیختگان، تحقیر پرستیژ تاریخی و مسائل حل نشده هویت را در پی داشته است. این عوامل منجر به فاصله گرفتن هرچه بیشتر دولتها از جامعه خود در این منطقه گردید و وضعیت خاص امنیتی را بدنبال داشت تا جایی که به رغم پیشرفت، نظامهای امنیت منطقهای در سراسر جهان به ویژه بعد از پایان جنگ سرد هنوز هیچ گونه رژیمها و «ترتیبات امنیتی» پایدار، توافق شده و نهادینه شده در منطقه بوجود نیامده است.
1.2 بیان مسئله:
بدون شک، اسلام در دهههای اخیر از صورت یک دین الهی صرف بیرون آمده و به عاملی سیاسی – مذهبی در عرصهی روابط بینالمللی تبدیل شده است؛ در دنیای معاصر از عرصههای مهم و شکلدهنده نظام آتی در مناطق و جهان در حال شکلگیری، عرصههای فرهنگی است که دین و مذهب یکی از عناصر مهم آن است. در دوران کنونی نظام فرهنگی غربی حاکم بر نظام بینالملل، با بحرانهای جدی مواجه شده است. در این شرایط و با احیای اسلامگرایی در منطقه خاورمیانه، برداشتی که از اسلام ارایه میشود در واقع غرب و هویت غربی را به بازی مهمی فراخوانده است که بازیگران اصلی نظام بینالملل چارهای جز پذیرش حضور موثر و فعال آن را ندارد. در نتیجه این حضور اسلام، برخورد جهان اسلام و نهضتهای فکری و سیاسی در سرزمینهای اسلامی با جهتگیریهای مختلف در برابر غرب بوجود آمد که یکی از اهداف آنها پیگیری این هدف است که حکومتهای استبدادی که تحت حمایت مستقیم غربیها قرار دارند را سرنگون نمایند. طی این فرآیند، در این دوره زمانی بویژه طی سالهای اخیر، حرکتهای اسلامی در خاورمیانه موفق به کسب قدرت سیاسی و مشارکت فعال در حکومت شدند و حضور مردم و اقتدار مردمی را در دنیای معاصر در اداره جامعه به نمایش گذاشتند. بر این مبنا سال 2011 میلادی سال ظهور و تجلی اراده و قدرت مردم منطقه خاورمیانه بوده است. در این سال خاورمیانه و شمال افریقا بعنوان مرکز ثقل توازن بینالمللی، دستخوش تغییراتی اساسی شدند که ناشی از خواستههای متراکم شده مردم تحت ستم این کشورها در طول چند دهه گذشته بود. در دوران مذکور فاصله گرفتن دولتهای منطقه خاورمیانه از جامعه، خیزشیهای مردمی را كه بواسطه بستر اسلامی منطقه به «بیداری اسلامی» و یا به اصطلاح متون غربی، «بهار عربی» ، شهرت یافت را به ارمغان آورد. این خیزشهای مردمی اگر چه تغییر برخی رژیمهای سیاسی، کنار گذاشتن یا تضعیف برخی رهبران سیاسی و حداقل تلاش دولتهای حاکم برای انجام برخی اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و توجه به مطالبات مردمی را به همراه داشت، با این حال، تحولات جدید سطح قابل توجهی از تنشها، درگیری و مناقشهها را نیز به وجود آورد.
بر این اساس خیزشهای مردمی کنونی - بیداری اسلامی- از منظرهای مختلف شایسته بررسی و مطالعه جدی و عمیقی است؛ چرا که در حال دگرگون ساختن بسیاری از ویژگیها و ساختارهای سیاسی امنیتی منطقه میباشد. برای پژوهشگران روابط بینالملل به دلیل تأثیراتی که این خیزشها بر روندها و فرایندهای منطقهای و بینالمللی بجا گذاشته و یا خواهد گذاشت، پرسشهای متفاوتی را برانگیخته است؛ برای این پژوهشگران بیش از هر چیز بررسی آینده امنیتی و «نظم منطقهای» در خاورمیانه، نقش قدرتهای بزرگ و نهایتاً ساختار قدرت و امنیت در منطقه استراتژیک خاورمیانه حائز اهمیت است. یکی از پیامدهای بیداری- تحولات- در جهان عرب، تغییر محیط در سطحبندیهای امنیتی منطقه است. بدون شک تحولات کنونی خاورمیانه در حال انتقال نظامهای سیاسی و ساختار منطقهای به مرحله متفاوت و جدیدی است که با شرایط گذشته یکسان نخواهد بود لذا میتوان با گذار از شرایط مقطعی حاضر، وضعیت جدیدی را برای خاورمیانه انتظار داشت. اعتقاد بر این است که موج اخیر بیداری اسلامی، سبب چالش اساسی در رژیمهای اقتدارگرا، بازیابی هویت اسلامی، افزایش تأثیر «پتانسیل داخلی جهان عرب» بر سیاستهای منطقهای بازیگران، تغییر معادلات گذشته منطقه و..... خواهد شد. ظهور پدیدهها و متغیرهای پیش گفته میتواند بستری برای ایجاد نوعی تغییر در صورت بندی امنیتی منطقه گردد. بر این اساس تجلیهای جدیدی از امنیت متصور خواهد بود. پژوهش حاضر تلاش دارد ضمن اشاره به وضعیت گذشته و شرایط موجود در خاورمیانه، وضعیت جدید امنیتی خاورمیانه را تبیین نماید. از آنجا که خاورمیانه بواسطه پویشهای امنیتی خاص خود، منازعات تقریبا دائمی، وابستگی متقابل امنیتی، ساختارهای مملو از عناصر پیشامدرن و مداخلات قوی و مستمر از سطح جهانی به عنوان یک نمونه از «مجموعه امنیتی منطقهای» مورد نظر بوزان است در این پژوهش تلاش خواهد شد تا از نظریه «مجموعه امنیتی منطقهای» بهره گرفته شود، به علت اینکه یکی از اهداف این نظریه ارایه معیار برای شناسایی و ارزیابی تغییرات امنیتی در سطح منطقه است.
برای پردازش فرضیه پژوهش، ضمن بهره مندی از روش تحلیل ثانویه در تبیین مطالعات محیطی، از مطالعات امکان سنجی نیز در تصویر سازی از وضعیت امنیت منطقه بهره خواهیم جست و ترتیبات امنیتی در خاورمیانه را امکان سنجی خواهیم نمود. با این اهداف و پیامدهاست که تجلیهای امنیتی منطقه بویژه پس از تحولات اخیر خاورمیانه توجهات بیشتری را به خود جلب خواهد کرد؛ و سوالهای اساسی را پیشرو خواهد گذاشت که این پژوهش بدنبال پاسخگویی به آنهاست.
1.3 سوالات پژوهش:
1.3.1 سوال اصلی:
بیداری اسلامی چه تاثیری بر ترتیبات امنیتی خاورمیانه داشته است ؟
1.4 فرضیه پژوهش
هدف اصلی این پژوهش بررسی تاثیر بیداری اسلامی به عنوان یک تحول تاریخی بر صورت بندی امنیتی در خاورمیانه است. بنابراین در این پژوهش میتوان فقط یک فرضیه کلی و کلان ارائه نمود که عبارتست از :
«مردمی بودن تحولات بیداری اسلامی به عنوان مشخصه کانونی این تحول تاریخی، منجر به تغییر در صورتبندی و ترتیبات امنیتی منطقه خاورمیانه شده است»
1.5 تعریف مفاهیم و عملیاتی نمودن متغیرها:
بازشناسی و تشریح مفاهیم از ضروریتهای هر كنكاش علمی و پژوهشی است. از آنجا که این پژوهش نیز با مفاهیمی سروكار دارد كه در مورد آنها تفاسیر و دیدگاههای متنوع مشاهده میشود لذا تلاش مینماییم که در ادامه به تشریح برخی از این مفاهیم بپردازیم:
1.5.1 منطقه:
تعریف منطقهیک کار ساده نیست و درنتیجه تعریفی که بتواند کلیه دیدگاهها و نیازهای نظری را برآورده نماید، وجود ندارد. برای فهمیدن اینکه بوزان چگونه این اصطلاح را در چارچوب خود بکار میبرد و همچنین با توجه به نظریه مجموعه امنیت منطقهای، ارائه مفهوم این اصطلاح توسط او مهم میباشد. نكتهای كه در درك بنیانهای نظریه مجموعه امنیت منطقهای حائز اهمیت است، نوع نگاه این نظریه به مفهوم منطقه است. «به طور كلی سه دیدگاه كلان پیرامون نقش مناطق و جایگاه آن قابل توجه است. بر اساس اولین دیدگاه، بازیگران بینالمللی در هر سطح و موقعیتی كه قرار دارند، دارای رفتارهای مشخصی خواهند بود و بنابراین سطح منطقهای نیز جایگاه ویژه و جداگانهای نخواهد یافت. بدین ترتیب نظریههای امنیتی كه در سطح بینالملل وجود دارند، قابلیت تطبیق و تجزیه و تحلیل مسایل منطقهای را نیز دارا میباشند مثلا استفان والت الگوی اتحادهای منطقهای را مورد بررسی قرار میدهد تا یک نظریه عمومی موازنه قوا را بیازماید. دومین دیدگاه مناطق را به صورت مجزا از یكدیگر فرض نموده و معتقد است كه مفروضات و متغیرهای هر منطقه، خاص همان منطقه میباشد و قابل تعمیم و تطبیق به سایر مناطق نمیباشد. دیدگاه سوم، نگاهی میانه و حد وسط به دو دیدگاه قبلی دارد. از نظر این دیدگاه، مناطق دارای سطح تحلیل جداگانه هستند و از سطوح بالاتر و پایینتر خود تأثیرپذیر و تأثیرگذار میباشند. اما از سوی دیگر، هر چند مناطق از نظر ویژگیها با هم فرق دارند، اما ضرورتی برای طرح معیارهای مخصوص به هر منطقه وجود ندارد و تنها تفاوتهای مناطق در ساختار امنیتی آنها میباشد»(عبداله خانی، ۱۳۸۳ : ۲۷۵). نظریه مجموعه امنیت منطقهای بر اساس دیدگاه سوم شكل گرفته و این ادعا را مطرح میكند كه قادر است گونهشناسی مشتركی به همراه متغیرهای علّی برای تشریح مبانی خود ارائه دهد.
اما در خصوص درک مفهوم منطقه نیز دیدگاهها و تعاریف متفاوت قابل شناسایی است: در یک دیدگاه، منطقه به مجموعهای از کشورها اشاره دارد که با جغرافیا و یک ویژگی مشترک مانند سطح توسعه، فرهنگ یا نهادهای سیاسی با هم پیوند دارند. بر این اساس، مناطق نه بر اساس معیار مشخص، بلکه طبق اهداف پژوهشگر از یکدیگر متمایز میشوند و ممکن است به وسعت و گستردگی جهان سوم و یا به محدودیت آمریکای شمالی باشد.(ولدانی،1385: 223) در مطالعه مهم این دیدگاه که از دهه 1970 اغاز شد، کانتوری و اشپیگل مناطق را بر مبنای مجاورت جغرافیایی و تعاملات چندگانه میان واحدها که بدون آن فهم رفتار سیاست خارجی دولتها امکانپذیر نیست، تعریف کردند. به نظر وارینن «یک نظام تابع منطقهای بر اساس یک ویژگی خاص و مجاورت و نزدیکی جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی مشخص میشود. مجاورت و نزدیکی به واسطه تعاملات متقابل و سازمانهای مشترک شکل میگیرد»(Vayrynen,1984:340) ایوب اشاره میکند که مفهوم تعامل نه فقط اصطلاح همکاری، بلکه رقابت و درگیری را نیز- به جهت درک ابعاد امنیتی منطقه- در بر میگیرد. (Ayoob,1999:250)
کوتاه سخن اینکه، مورد مشترک این مطالعات در تعیین یک منطقه، مفهوم مجاورت جغرافیایی است که تعاملات و ویژگی آن را شکل میدهد و وابستگی متقابلی که شرایط بازیگران دیگر و نظام را تغییر میدهد(Miller,2007:41-42) لازم به گفتن نیست که فرض بر این است که تعاملات دولتها در شرایط آنارشی رخ میدهد. با احیای مطالعه ابعاد منطقهای روابط بینالملل پس از دوران جنگ سرد، مطالعات متنوعی دربارهی مناطق صورت گرفت که همان مفاهیم را بسط میدادند. مطالعات اخیر، با اینکه دیگر منطقه را منحصر به جغرافیا نکرده است اما ویژگیهای غیرارضی را مبنای تعریف خود قرار داده است (Mansfield,1999:591) به ویژه تحت تاثیر تفکر سازهانگاری در روابط بینالملل، رویکرد اخیر به طور فزایندهای بر چگونگی ساختار اجتماعی مناطق و اینکه چگونه مجموعه عقائد مشترک در شکلدهی مناطق ایفای نقش میکنند، تاکید دارد. (Acharya,2007:634) بر این مبنا ایوب تلاش میکند تا از تمرکز بیش از حد بر مناطق به عنوان «نظام» که در قالب مفاهیم مادی درک میشود، رهایی یابد. (Ayoob,1999:250) و حتی در این گروه برخی معتقدند«یک منطقه تصور میشود، سپس ایجاد میشود»(Acharya,1997:211) در این دیدگاه، نظامهای منطقهای به صورت خود فهمیهای دسته جمعی تولید شده در نظر گرفته میشوند. مطابق این دیدگاه اصل آن است که خود کشورها و طرفهای خارجی بر این اعتقاد باشند که یک منطقه شکل گرفته است. دیدگاه اخیر متعلق به سازه انگاران است که بیشتر از سوی الکساند ونت توسعه داده شده است. این دیدگاه ممکن است دو پیامد متفاوت بر نظامهای منطقهای داشته باشد؛ از یک سو کشورهایی که خودشان را باور دارند و یا به خودآگاهی مشترکی رسیدهاند که در یک منطقه قرار دارند، راحتتر و آسانتر با یکدیگر همکاری کنند؛ از سوی دیگر ممکن است هویت یابی منطقهای، خود موجب بروز رقابتهای سیاسی در موضوعات مورد اختلاف شود و احتمال مناقشه را افزایش دهد. دیدگاه سوم دیدگاه سیستمی است و مناطق را متشکل از کشورهایی میداند که در شبکهای از تعاملات قرار دارند که این شبکه متعامل رفتار آنها را مقید میکند و به آن شکل میدهد. به طور مثال، تمرکز بریچرز بیش از اینکه بر خود مناطق باشد، بر نظامهای تابع متشکل از دولتها بود. (Brecher, 1963:220) تعاملات گر چه ممکن است اشکال مختلفی در پی داشته باشد، تاثیراتی نیز در پی دارد که مستقل از مقاصد و نیات کشورها است. بدین ترتیب، محیطی راهبردی پدید میآید که در آن کشورها رفتار یکدیگر را تحت تاثیر قرار میدهند. این دیدگاه بیشتر از سوی نئورئالیستها مورد حمایت قرار گرفته است. دیدگاه چهارم ترکیبی از دیدگاه دوم و سوم است؛یعنی هم بر خود فهمیهای جمعی بازیگران هر منطقه تاکید دارد و هم مناطق را ناشی از الگوی روابط یا تعاملات بازیگران میداند. بر این اساس، منطقه دستهای از کشورهاست که از نظر سیاسی – امنیتی وابستگی متقابل دارند یا تصور میکنند اینگونهاند ضمن آنکه از درجهای از نظم و ترتیب و انسجام برخوردارند؛ به گونهای که تغییر در یک نقطه بر سایر نقاط تاثیر میگذارد. این دیدگاه بیشتر از سوی ویلیام تامپسون حمایت شده و مبنای نظریه «امنیتی ساختن» نیز هست؛ زیرا ترکیبی از نئورئالیستها و سازه انگاری است. دیدگاه مذکور به لیست معیارها، مجاورت و شناسایی داخلی و خارجی از منطقه را به عنوان ناحیهای محدود، اضافه میکند(Thompson, 1973: 89-117) بنا بر آنچه گفته شد «در مطالعات جدید برای تعریف یک منطقه سه عامل اصلی در نظر گرفته میشود: عامل جغرافیایی، عامل ساختاری و عامل ذهنی. گرد آمدن این سه عامل در یک مجموعه میتواند شکل دهنده به یک منطقه باشد و همکاری و ساختارهای منطقهای را پدید آورد». دیدگاه مذکور در این پژوهش بعنوان مبنا قرار گرفته است.
مناطق الزاما کارکردهای یکسانی ندارند. بر این اساس میتوان دسته بندیهایی مانند مناطق ژئوپلتیک، مناطق راهبردی و مناطق امنیتی داشت؛ مثلا مناطق امنیتی مجموعهای از کشورها با شبکهای از روابط امنیتی متمایز و مهم توصیف میشوند که تضمین میکنند اعضا دارای سطح بالایی از وابستگی متقابل امنیتی باشند؛ به بیان دیگر، یک گروه از کشورها که نگرانیهای امنیتی اولیه آنها بهاندازهای به هم وابسته و مجزا از سایر مناطق امنیتی است که در واقع تصور امنیت ملی آنها به صورت متمایز از یکدیگر ممکن نیست(Hanson,2000: 9) و به علت شدت نسبی وابستگی متقابل امنیتی میان گروهی از واحدها و بی تفاوتی امنیتی میان آن گروه و واحدهای پیرامونی خود توصیف میشوند. به نظر بوزان نیز یک منطقه، از لحاظ امنیتی، «به این معنی است که یک سیستم فرعی از روابط بینالملل میان مجموعهای از دولتها وجود دارد که سرنوشت آنها در یک محدوده جغرافیایی به یکدیگر گره خورده است» (Buzan, 1991: 188)
همانگونه که باری بوزان میگوید نه تنها از نظر جغرافیایی یک موقعیت عینی و مشخص برای هر دولت وجود دارد بلکه به واسطه تأثیر آن بر فرآیند برقراری امنیت/ ناامن سازی است که آن نیز جهان را به تکههای مجزایی تقسیم میکند به طوری که بازیگران در یک منطقه مشخص ویژگیهای منطقه خود را به عنوان یک بافت ساختاری، به اشتراک میگذارند. برای مثال مبارزه با دزدان دریایی یک نمونه مربوط میباشد. برقراری امنیت آزادی حرکت در مسیرهای حمل و نقل یک نگرانی قریب الوقوع برای مناطق است که برای دیگران این نگرانی اصلاً مطرح نیست و وجود ندارد. جغرافیا در این مثال یک فاکتور مهم محسوب میشود که قابل حذف از این معادله نیست.
1.5.2 مجموعه امنیتی منطقهای :
«منطقهای بودن» را میتوان به چهار دسته اصلی:«فضای منطقهای ، مجموعه منطقهای ، مجتمع منطقهای و جامعه منطقهای تقسیم کرد»(Hetten,2000:8). بر این اساس، در چارچوب فضای منطقهای، هنوز چیزی به نام منطقه شکل نگرفته است. اما مناطق امنیتی به مثابه مجموعه امنیتی منطقهای با ساخت گفتمانی مناطق توصیف نمیشوند، بلکه در مناطق امنیتی، گفتمان و رفتار امنیتی بازیگران مطالعه میشود و نه گفتمان و کارکرد عام منطقهای آنان. مطابق تعریف بوزان و ویور مجموعه امنیتی منطقهای «مجموعه از واحدها است که در آنها فرایندهای عمده امنیتی کردن و غیرامنیتی کردن یا هر دوی آنها آن اندازه در هم تنیده شده اند که مشکلات امنیتی نمیتواند جدای از یکدیگر تحلیل یا حل شود»(بوزان و ویور، ۱۳۸۸: ۵۶-۵۵). این نظریه شامل مدلی از امنیت منطقهای است که امکان تحلیل، تبیین و تا حدی پیش بینی تحولات درون هر منطقه را ممکن میکند. این نظریه تا حد زیادی یک زبان توصیفی، روشی برای استخراج نظم از دادههای پیچیده و نگارش تاریخ ساختاری بوده و امکان میدهد بتوانیم مطالعه شرایط داخلی، روابط میان واحدها در منطقه، روابط میان مناطق و تعامل پویشهای منطقهای با قدرتهای عمل کننده جهانی را به همدیگر ربط دهیم و در حقیقت نظریهای است که میتوان به کمک آن به تبیین تجلیهای امنیت در سطح منطقه پرداخت. در تشریح نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای، این نظریه مشخص میکند که در چهار سطح تحلیل به دنبال چه چیزی باشیم وچگونه آنها را به هم ربط دهیم. این چهار سطح عبارتند از:
1- سطح داخل که با مطالعه آسیب پذیریهای داخلی دولتهای منطقه به نوع ترسهای امنیتی و میزان ضعف و قدرت دولتهای منطقه پی ببریم.
2- سطح روابط دولت – دولت که بیانگر نحوه شکل یافتن منطقه آنگونه که هست میباشد.
3- تعامل منطقه با مناطق همسایه، از آنجا که تعامل درونی مناطق در توصیف مجموعه امنیتی از اهمیت اساسی برخوردار است فرض نظریه این است که تعامل میان مناطق نسبتاً محدود است. اهمیت این سطح زمانی افزایش مییابد که تغییرات عمدهای در الگوهای وابستگی متقابل امنیتی که تعریف کننده مجموعه هاست پدید آید.
4- نقش قدرتهای جهانی در منطقه که در تعامل میان ساختارهای امنیتی جهانی و منطقهای بروز مییابد. توجه به این چهار سطح مجموعه امنیتی را شکل میدهد.
ساختار بنیادین یک مجموعه امنیتی منطقهای چهار متغیر اساسی دارد:
1- مرز که مجموعه امنیتی منطقهای را از همسایگانش جدا میسازد.
2- ساختارآنارشیک، یعنی مجموعه امنیتی منطقهای باید از دو یا چند واحد خودمختار تشکیل شده باشد.
3- قطب بندی که توزیع قدرت میان واحدها را پوشش میدهد.
4- ساخت اجتماعی که شامل الگوهای دوستی و دشمنی میان واحدها است. (بوزان و ویور، ۱۳۸۸: ۶۴-۶۳)
بوزان برای تحلیل تغییرات در مجموعههای امنیتی از مفهوم ساختارهای اساسی استفاده میکند. از نظر او ساختار اساسی شامل: ترتیب واحدها و تمایز میان آنها، الگوهای دوستی و دوشمنی، توزیع قدرت در بین واحدهای اصلی میباشد. بوزان همچنین اشکال مختلف تحولات ساختاری در مجموعههای امنیتی را نیز معرفی میکند .
1.5.3 ترتیبات امنیتی منطقهای :
عنوان ترتیبات امنیت منطقهای مفهوم جدیدی است که میتواند به عنوان زیر مجموعه امنیت خارجی دولتها مورد بحث قرار گیرد. تعابیر و تعاریف مختلفی از این مفهوم ارائه شده است. از آنجا که در یک منطقه، مسائل امنیتی یک واحد سیاسی وابسته به امنیت دیگر واحدهای سیاسی است، ترتیبات امنیتی منطقهای موضوعیت یافته و این موضوع با کارکردهای سازمانی خود، حداکثر امنیت را برای کشورهای منطقه بهدنبال خواهد داشت بر این اساس برخی مجموعه تلاشهای کشورهای منطقه برای برقراری یک سیستم امنیتی را به ترتیبات امنیتی تعبیر مینمایند. بنابر این تعریف، ترتیبات امنیتی منطقهای به شرایطی گفته میشود که:
تعبیر واحدی از امنیت و ناامنی در بین اعضاء منطقه(یا حداقل در بین اکثریت اعضاء) مورد بحث وجود داشته باشد.
بازیگران معین باشند و هر بازیگر نقش مشخصی داشته باشد.
طرح و برنامههای هماهنگ امنیتی میان همه یا تعدادی از اعضا وجود داشته باشد
اینکه عوامل و عناصر موجود در محیط امنیتی، عوامل قدرت و یا ضد قدرت تحت کنترل باشند.
بنابراین هرگاه در سیستمی ویژگیهای فوق وجود داشته باشد میتوان مدعی شد که در آن سیستم ترتیبات امنیتی وجود دارد.
اما تعابیر گستردهتر و عینی تری از ترتیبات امنیتی نیز وجود دارد که شاید بهرهگیری از آنها در پیشبرد این رساله مفیدتر باشد. مطابق دیدگاه اخیر ترتیبات امنیتی علاوه بر تفسیر قبلی به منزله صورتبندی و تجلیهای امنیت در یک منطقه است از جمله؛ اتحادهای منطقهای، منازعات، دوستی-ها، پیوندهای فرامنطقه ای، الگوهای امنیتی و......
بر اساس بررسی الگوی نظری انتخابی– مجموعه امنیتی منطقه ای- جهت تبیین ترتیبات امنیتی منطقهای و تحلیل وضعیت امنیتی منطقه خاورمیانه، مولفهها و شاخصهای اساسی موثر شناسایی شده در ترتیبات امنیتی منطقه برای تبیین تجلیهای امنیت عبارتند از :
بازیگران و کارگزاران منطقه ای: منظور ماهیت بازیگران و دولتهای منطقهای و قوی یا ضعیف بودن با در نظر داشتن شاخص های؛ دموکراتیک بودن ، میزان انسجام سیاسی - اجتماعی و جایگاه آنها در طیف دولتهای قوی – ضعیف (پیشامدرن، مدرن، پست مدرن) است.
الگوهای غالب رفتاری و تعاملی: منظور فرآیندهای حاکم میان بازیگران، الگوهای دوستی و دشمنی و نوع تعاملی است كه در بین كشورها وجود دارد. الگوهای تعاملی متفاوتی مانند الگوهای «ستیزشی»، «رقابتی»، «همكاری»، «ستیزشی - رقابتی» و «رقابتی - همكاری» در بین كشورهای منطقهای میتواند وجود داشته باشد.
ساختار هنجاری و قواعد نظام منطقه ای: منظور ساختار غیرمادی یا هنجاری و یا گفتمان حاکم بر منطقه است. بعنوان مثال ؛ گفتمانهای اسلام گرایی، مقاومت، سازش و صلح.
ساختار قدرت و نظم منطقه: منظور تبیین توزیع قدرت، موقعیت بازیگران، ترتیب واحدها و تمایز میان آنها در قالب مفاهیم؛
دوقطبی، چندقطبی یا تک قطبی بودن منطقه
ابرقدرتی، قدرت بزرگ یا قدرت منطقهای بودن
الگوی امنیتی حاکم بر منطقه بر اساس نوع مجموعه امنیتی منطقه ای؛ استاندارد، مرکزگرا، بزرگ و ابر مجموعه.
1.5.4 امنیتی کردن و امنیتی ساختن :
تحولات پس از جنگ سرد، باعث شد تا در حوزه امنیت نوعی از مفهوم که به مراتب مشخصتر از صرف هر تهدید باشد، شکل بگیرد. توجه به این نکته باعث شد نظریه پردازان به طرح قالبهای جدیدی از امنیت از جمله در مکتب کپنهاگ بپردازند. مفهوم امنیتی ساختن یکی از سه انگاره اصلی مکتب کپنهاگ است و تعریف امنیت به عنوان کنش کلامی «گرانیگاه» این بحث است. این انگاره با تاکید بر نقش «زبان»، به بررسی چگونگی ظهور، تکامل و حل و فصل مسائل و موضوعات امنیتی میپردازد به گونهای که با نزدیک شدن به آموزههای نظریه سازه انگاری، امنیت را به عنوان پدیدهای متکی بر ذهن افراد و فعالیت زبانی آنان، تلقی میکند. ویور در همین خصوص اظهار میدارد: «امنیت به عنوان «عمل گفتمانی» بهتر فهمیده میشود، تا به عنوان کنش کلامی در نظر گرفته شود». بوزان و دوویلد نیز تأکید دارند که امنیت عملی است که سیاست را به آن سوی قوانین تثبیت شده بازی میبرد. از این حیث که در مکتب کپنهاگ، «امنیت» با «فقدان تهدید» رابطهای این همانی دارد، امنیتی کردن، معادل و در تناظر با تهدیدانگاری یک پدیده واقع میشود که خود محصول درک بیناذهنی اعضای جامعه اعم از داخلی، منطقهای و بینالمللی است این مسئله از یک سو نشان از آن دارد که تهدیدها در بستر جامعه و با اتکا به اذهان شکل میگیرند و هویتی مستقل از جامعه ندارند و از سوی دیگر تهدیدها، لزوما ناظر به یک خطر واقعی نیستند، بلکه ایجاد باور مشترک و جمعی مبنی بر تهدید آمیز بودن پدیده، مقابله با آن و تامین امنیت را توجیه پذیر میکند. «امنیتی ساختن به فرآیندی گفته میشود که منجر به قرار دادن برخی موضوعات در چارچوب امنیت میگردد، در حالی که قبلاً در این حوزه، قرار نداشته است»(عبدالله خانی، ۱۳۸۲: ۱۴۲). اولی ویور معتقد است که امنیتی کردن اقدامی است که موضوع خاصی را به صورت نوع ویژهای از سیاست یا به شکل چیزی فراتر از سیاست در میآورد. پس امنیتی کردن موضوعات را میتوان نوع حادتری از سیاسی کردن موضوعات دانست. از لحاظ نظری، هر موضوعی را میتوان روی طیفی جای داد که از امور غیر سیاسی (که دولت با آن کاری ندارد) تا امور سیاسی (که بخشی از سیاستگذاری همگانی است و مستلزم تصمیمگیری و تخصیص منابع از سوی دولت و نظارت و تدبیر جمعی است) تا امور امنیتی (که همچون تهدیدی وجودی جلوه میکند که نیازمند آغاز تمهیدات اضطراری است و انجام اقداماتی در بیرون از مرزهای عادی رویه سیاسی را موجه میسازد) کشیده شده است. پس امنیتی کردن نمونه شدیدتری از سیاسی کردن است. در این حالت یک بازیگر (مانند ایالات متحده) یک موضوع خاص (مثل برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران) را به موضوعی امنیتی تبدیل میکند تا از این طریق استدلال کند که این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که باید در دستور کار قرار گیرد و به آن اولویت مطلق داد. در مجموع میتوان چند نتیجه از بحث امنیتی ساختن گرفت. نخست آن که امنیتی ساختن یک گزینه سیاسی است. دوم آن که، امنیت پدیدهای قابل کشف نمیباشد بلکه ساخته میشود و سوم آن که امنیتی ساختن حاکی از نوعی ضرورت یا انتخاب جهت دار حل مسأله است و چهارم آن که امنیتی ساختن با مفهوم امنیت ایجابی، متفاوت است. پنجم آن که از منظر این نظریه، بازیگر امنیتی ساز نقش بسیار کلیدی، حساس و گستردهای بر عهده دارد زیرا تا قبل از آنکه او مفهوم امنیت را در خصوص پدیدهای به کار نبرده، اساسا چیزی به نام امنیت به وجود نمیآید. بنابراین تنها شرط حدوث امنیت، بیان آن از سوی بازیگر امنیتی ساز است.
1.5.5 خاورمیانه :
بدیهیترین و اصلیترین مولفه در تعریف مناطق، محدوده جغرافیایی آنها میباشد. اما به دلیل نبود اجماع بر محدوده سرزمینی مناطق و عدم وضوح مرزهای مناطق مطالعاتی، حدود جغرافیای مناطق به دلایل مختلف در طول تاریخ قبض و بسط مییابند. «خاورمیانه» نیز اصطلاحی است مبهم که از بدو پیدایش آن تاکنون به محدوده جغرافیایی مشخصی اطلاق نشده است که مورد تائید همگان باشد. (علی بابایی، ۱۳۷۴: ۱) بنابراین تعریفهایی که از خاورمیانه بیان شده است از نظر گستره قلمرو تفاوتهای زیادی دارند. واژۀ خاورمیانه به طور قطع از سال 1900 میلادی عنوان شده است ولی این امکان نیز وجود دارد که از اواسط قرن نوزدهم در اداره امور مربوط به هندوستان در وزارت خارجۀ بریتانیا نیز از این اصطلاح استفاده شده باشد(آلاسدایرودیگران، ۱۳۷۰؛ میرحیدر:۲۰). از طرف دیگر بنابر نقلی آلفرد ماهان واژه «خاورمیانه» را اولین بار در مقالهای پیرامون دشواریهای خلیج فارس برای انگلیس مطرح کرد. اندکی بعد، «روزنامه تایمز لندن آن را استعمال کرد و متعاقب آن، لرد کرزن وزیر خارجه وقت انگلستان در مجلس اعیان این کشور اظهار داشت که خاورمیانه اصطلاح بسیار مفیدی است و وی قصد دارد اصطلاح مذبور را در مکاتبات رسمی دولت انگلستان به کار ببرد»(علی بابایی، ۱۳۷۴: ۳)
به نظر برخی نام «خاورمیانه» برای به فراموش سپردن نام جزیره العرب و ایجاد گسست تاریخی با مالکین واقعی این سرزمین ها و با تلاش برای به رسمیت شناختن کشور جعلی اسرائیل با انتخاب واژه جدید خاورمیانه و قرار دادن اسرائیل در این منطقه، متقارن بوده است.(حلاج نیشابوری، ۱۳۸۷: ۸۵) منطقه موسوم به خاورمیانه در سال 1902 که توسط آلفرد ماهان مورد نظر قرار گرفت شامل خلیج فارس و ساحل هایش بود. اما با گذشت زمان، منطقهای که این نام را به خود گرفته بود، کم کم به سمت غرب حرکت کرد. در زمان جنگ جهانی اول اکتشاف مقادیر قابل توجهی از نفت در شبه جزیره عربستان و سرعت فزاینده مهاجرت یهودیان به فلسطین این تکه قلمروها- عربستان و فلسطین- را به خاورمیانه ماهان متصل کرد. جنگ جهانی دوم باعث شد که واژه خاورمیانه مصطلحتر و گستردهتر توصیف گردد. طی جنگ جهانی دوم سیاست گزاران غربی شروع به استفاده از واژه خاورمیانه برای اشاره به همه سرزمینهای آسیایی و آفریقای شمالی تا غرب هندوستان نمودند. در این دوره محدوده سرزمینی خاورمیانه بسط یافت و از مالت تا ایران و از سوریه تا اتیوپی را برگرفت. آنچه مسلم است این است که امروزه اصطلاح خاورمیانه تعریف واحدی ندارد و حدود جغرافیایی آن مبهم است به طور مثال برخی اعتقاد دارند اصطلاح خاورمیانه در برداشت انگلیسی و آمریکایی آن متفاوت است:«انگلیسیها که قبلا کشورهای واقع در ساحل شرقی مدیترانه را خاور نزدیک و ممالک واقع در اطراف خلیج فارس را خاورمیانه میخواندند، اکنون هر دو منطقه را در یکدیگر ادغام کرده و به کشورهای واقع در سواحل شرقی مدیترانه (سوریه، لبنان و فلسطین) تا پاکستان و افغانستان خاورمیانه میگویند که کلیه کشورهای عربی این منطقه و ایران و ترکیه را نیز در بر میگیرد، ولی آمریکاییها اصطلاح خاورمیانه را در مورد تمام کشورهای واقع در شمال آفریقا تا پاکستان و افغانستان به کار میبرند» (طلوعی، ۱۳۸۵: ۴۳۶) هر چه منابع بیشتر و متنوع تری را در مورد تعیین حدود سرزمینی خاورمیانه واکاویم بر ابهام آن میافزاید به طور مثال در لغت نامه دهخدا در مورد واژه خاورمیانه آورده شده است:«خاورمیانه منطقهای است از آسیای جنوب غربی که در غرب پاکستان و هندوستان واقع شده است. معمولا امروز خاورمیانه را به بیشتر کشورهای آسیای جنوب غربی منهای ترکیه و به اضافه هند، پاکستان، برمه، تبت، لیبی، حبشه و سومالی اطلاق میکنند»(دهخدا، ۱۳۳۷: ۲۲۶) دایرةالمعارف جدید بریتانیکا، خاورمیانه را با تفصیل بیشتری تعریف میکند: «خاورمیانه سرزمینی است که در اطراف سواحل جنوبی و شرقی دریای مدیترانه کشیده شده و از مراکش تا شبه جزیره عربستان و ایران و گاهی نیز تا فراتر از آن امتداد یافته است »(Beritanica:2010) باری بوزان نیز کشورهای ترکیه، سودان و قبرس را جزء خاورمیانه نمیداند. بوزان کشورهای شمال افریقا شامل الجزایر، تونس ومغرب را نیز جز خاورمیانه به حساب میآورد. (ولدانی، ۱۳۸۸: ۱۷-۱۶)
در مورد تعلق کشور ترکیه به منطقه خاورمیانه نیز توافقی وجود ندارد:«تعریف غالب از خاورمیانه این است که منطقه خاورمیانه از مصر تا ایران امتداد مییابد و کشورهای عرب شمال آفریقا و کشورهای غیر عربی ترکیه را در بر نمیگیرد. بسیاری از تعاریف که ترکیه را از قلمرو خاورمیانه حذف مینمایند، احتمالا دلیلشان این است که ترکیه، از فروپاشی امپراطوری عثمانی، خود را از سیاستهای خاورمیانه کنار کشیده است؛ در واقع به طور سنتی، جمهوری ترکیه جهتگیری اروپایی داشته است»(مارتین، ۱۳۷۹: ۱۹۰-۱۸۹) اما همانطور که میدانیم ترکیه در بسیاری از شاخصهای اجتماعی همانندیهای بسیاری با کشورهای منطقه موسوم به خاورمیانه دارد.
قبض یا بسط سرزمینی خاورمیانه ریشه در شیوه ها، منافع و مفاهیمی دارد که به واسطه نمایش آن تعیین میگردند. چیزی که به نوبه خود این نمایش خاص و این قبض و بسطها را قالب دهی میکند، مفهوم امنیت است. بر اساس آنچه گفته شد خاورمیانه و شمال آفریقا، طبق تعریفی که از آنها به عمل آمد نه از نظر فیزیکی و نه از نظر فرهنگی، مناطق محدود شدهای نیستند هر چند محیط فیزیکی و الگوهای فرهنگی و امنیتی یک هویت منطقهای به آنها بخشیده است و هیچ تعریف ثابتی از این منطقه وجود ندارد. به بیان دیگر با توجه به تعریفهای متعدد یاد شده، اصطلاح خاورمیانه مفهومی نیست که ریشه در جغرافیای طبیعی داشته باشد به گونهای که مرزهای طبیعی، این منطقه را از همسایگانش در آسیا و آفریقا جدا کند، بلکه خاورمیانه مفهومی فرهنگی- امنیتی است و به دلیل اینکه معرف منطقهای فرهنگی – امنیتی است، مرز مشخصی برای آن وجود ندارد.
بنابر دیدگاههای موجود تعریفهای متعددی از خاورمیانه ارایه شده اما مبنای تعریف ما وابستگی متقابل امنیتی میباشد که پوشش دهنده منطقهای است که شامل سه زیر مجموعه است؛ دو زیرمجموعه اصلی که به ترتیب متمرکز در شامات- شامل اسرائیل و همسایگان عرب آن- و خلیج فارس میباشند و یک زیر مجموعه نسبتا ضعیفتر بنام مغرب در غرب منطقه – شامل لیبی، تونس، الجزایر و مراکش- میباشد.
1.5.6 بیداری اسلامی :
بیداری در مفهوم لغوی، به معنای ضد خواب است و در معنای فعال شدن هوش(آگاهی) نیز به کار میرود. بر این اساس در فرهنگ معین این لغت اینگونه معنا شده است:«بیداری یعنی آگاهی و هوشیاری از مطلب و موضوعی واین آگاهی و هوشیاری در مقابل خوابیده و یا کسی که به خواب رفته میآید» (معین، ۱۳۸۸، ج۱: ۲۶۱) بیداری گرفته شده از واژه عربی«الصحوه» به معنی بر طرف شدن سکر، به هوش آمدن از مستی، هوشیار شدن، ترک کردن جهل و غفلت کودکی و نوجوانی و هوشیاری است. (عمید، ۱۳۶۳: ۱۴)
اما از آنجایی که یكی از دالانهای مهم علمی، فهم مفاهیم و واژگان هستند، قاعده این است كه هر چه مفاهیم و واژگان دقیقتر تبیین شوند، فهم عمیقتر و حتی سریعتر صورت میگیرد و بر عكس. بدین منظور نیازمند فهم نظری و علمی مفهوم بیداری اسلامی میباشیم. واژگان برای انتقال و تبیین معانی، گاه تنگتر از آن هستند كه به تنهایی بتوانند از عهده برآیند و در این صورت، ناگزیر از تركیب شدن هستند. واژگان تركیبی میتوانند احترازی- اعراضی یا توضیحی- تفسیری باشند. تركیب «بیداری اسلامی» تركیبی احترازی- اعراضی است كه از دو واژه «خواب اسلامی» و «بیداری غیر اسلامی» متمایز میشود.
اصطلاح بیداری گرفته شده از واژه عربی«الصحوه» و به معنای اصطلاحی یعنی «حیات و زندگی» و این کلمه به معنای هوش، آگاهی و هوشیار شدن هم به کار میرود. اسلامی نیز به مفهوم تبعیت و پیروی از آموزههای برترین دین الهی است. «پس هرگاه لفظ هوشیاری به مفاهیمی همچون نژادی، ملی و اسلامی اضافه شود به این منظور است که اهداف نژادی، ملی و اسلامی از یک مرحله غفلت و عقب ماندگی و یا تحمیل استعمار جای خود را در اندیشه مردم بازکرده است و مردم پس از یک دوره غفلت از منافعشان، به خود آگاهی، هوشیاری برای رسیدن به اهداف نژادی، ملی و اسلامی رسیدهاند و در نظر دارند زندگی آینده خود را بر اساس تمامی یا برخی از این اهداف پایه گذاری نمایند»(خامه یار، ۱۳۷۰: ۱۵-۱۴). بر این اساس بیداری اسلامی به معنی حیات برتر یا تلاش برای دستیابی به آن و بازگشت به اسلام و توبه از به کنار نهادن اسلام و جبران عمل نکردن به دین نبوی است . بنابراین، بیداری اسلامی به مفهوم ظهور اسلام ناب و پاک در انسان و جامعه و زنده شدن دوباره در پرتو اسلام اصیل است. به بیان دیگر، در معنای تجدید حیات اسلام به کار میرود که در پناه آن، استقلال، عدالت و همه آموزهها و ارزشهای متعالی، بار دیگر زنده میشود یا حیات مییابد. بر این اساس دکتر موسی نجفی بیداری اسلامی را «حرکتی اجتماعی میداند که ملتهای مختلف مسلمان میتوانند در ذیل آن به نحوی به بازسازی شخصیت و هویت عزتمندانه و شرافتمندانه خود بپردازند». (نجفی، ۱۳۹۱: ۱۲) این جنبش برخاسته از احساس هویت اسلامی است و«میتوان آنرا یک نگرش عمومیت یافته دانست»(ترنر، ۱۳۷۸: ۳۶۵-۳۶۴) که نگاهی فراگیر به مشکلات و ناهنجاریهای ممالک عربی و اسلامی دارد، تکامل اصلی و ویژهای که گستره گذشته، عرصه حاضر و افق آینده را در بر میگیرد. (قرضاوی، ۱۳۷۸: ۱۷۴-۱۷۳)
بیداری اسلامی میل بازگشت به مبانی و اصول اسلامی، اکتفا نکردن به دین به عنوان یک مسلک اخلاقی صرف و ورود دین به عرصه سیاست و اداره جامعه است به بیان دیگر بیداری اسلامی نقش آفرینی مردم در بسترهای اسلامی است. بنابر آنچه گفته شد در این پژوهش منظور از بیداری اسلامی جنبشها و اعتراضات اجتماعی و جریانات انتقادی که از دسامبر 2010 در خاورمیانه و شمال آفریقا شروع شده و دارای ماهیت اسلامی، هویتی، دمکراتیک و ضد اقتدار گرایی بوده و بدنبال تقویت جایگاه مردم در سیاست است، میباشد. مراد ما از اسلامی بودن در اینجا، بیش از هر چیز نشان دادن خاستگاه اصلی این بیداری و گرایش حاکم بر تودههای بیدار شده است و الزاما به مفهوم تطبیق همه جانبه آن با معیارها و ضوابط اسلامی نیست.
1.6 سوابق موضوع :
برای انجام این تحقیق مطالعة تاریخ سیاسی (تاریخ تغییر نظامهای سیاسی، تغییر حاکمان، خیزشهای سیاسی، جنگها، فروپاشیهای سیاسی خاورمیانه و کشورهای آن)؛ مطالعة فرهنگ سیاسی خاورمیانه و کشورهای آن؛ مطالعة اهمیت ژئوپلتیک خاورمیانه و کشورهای آن و چگونگی دخالت قدرتهای فرامنطقهای در خاورمیانه؛ مطالعة وضعیت اقتصادی خاورمیانه و کشورهای آن؛ مطالعة وضعیت امنیتی خاورمیانه؛ مطالعه ادبیات مربوط به تئوری مجموعه امنیتی منطقه ای؛ ضروریست .
بر این اساس کتب و مقالات مختلفی را میتوان مورد مطالعه و بازخوانی قرار داد. لکن مطالعه حاضر از یک منظر مهم با پژوهشهای مذکور تفاوت دارد: هنگامی که پژوهشهای مذکور، مناطق را به لحاظ صرف تئوریک بررسی میکنند، اما در این پژوهش ما در مورد اینکه چگونه پدیدههای منطقهای همچون بیداری اسلامی، شرایط متفاوتی را در صورتبندی امنیتی منطقه خاورمیانه شکل میدهد، مطالعه میکنیم. هر چند مطالعات حاضر تصدیق میکنند که پویشهای درون منطقهای بر رفتار امنیتی دولتها اثرگذارند، اما فقط تحلیلهای محدودی در پژوهشهای یاد شده وجود دارد که نشان میدهد وجود این پیوندها موجب بروز تفاوت در رفتارهای امنیتی میشود. این دسته از مطالعات ویژگیهای پویشهای امنیتی مانند انواع مسائل امنیتی و ساز و کارهای منطقهای برای حل مشکلات امنیتی را در مناطق مختلف جهان و از طریق مطالعات تطبیقی و یا موردی بررسی میکنند. به طور مثال، آنان میخواهند بدانند آیا و یا چگونه ساختار نظام منطقهای بر توانایی آن جهت توسعه ساز و کارهایی موثر در کنترل خشونتها تاثیر خواهد داشت. بسیاری از مطالعات منطقه گرای امنیتی ذیل، نهادهای امنیتی مختلف را در مناطق مانند ناتو، وظایف و نقش آن در صلح منطقهای بررسی میکنند. آنان به دنبال یافتن همکاریهای منطقهای در منطقه و چگونگی تسهیل و یا کمک به ترتیبات امنیتی- به معنای سازوکارهای مدیریت مسائل امنیتی- منطقه توسط طرحهای نهادی مختلف هستند.
موضوع دیگری که در این ادبیات بحث میشود پرداختن به منشا و ریشههای مناطق است: یعنی آنچه که موجب تشکیل مناطق در وهله اول میشود. پاسخها به این سوال طیفی از جوابها را تشکیل میدهد. برخی معتقدند که قدرتهای بزرگ و ساختار هژمونیک تعیین کننده اصلی مناطق هستند و در مقابل برخی ادعا میکنند که مناطق ساختارهایی درونی در واکنش به قدرت هستند. این مطالعه در عین اینکه بهره فراوانی از این مطالعات برده است اما از یک بعد مهم با آنها تفاوت دارد: تمرکز من در این مطالعه بروندادهای منطقهای نیست بلکه رفتارهای امنیتی دولتها و چگونگی تاثیر آن بر منطقه است. مطالعات دیگری که رفتارهای دولت را در منطقه بررسی میکنند، موجودند اما اصولا بر رفتار قدرتهای بزرگ تمرکز کردهاند. در مقابل، مطالعه من، ضمن در نظر گرفتن متغیر گفته شده به دنبال توصیف رفتارهای امنیتی قدرتهای ثانویه است. به طور خلاصه، در اکثر مطالعات، واحد اصلی تحلیل، پدیدههای منطقهای، مانند ویژگیهای روابط امنیتی در سطح منطقهای، نهادهای امنیتی منطقهای و مناقشات منطقهای و ساز و کارهای حل آنها میباشد. در عوض تمرکز من بر رفتار امنیتی دولتهای ثانویه بوده و به دنبال بررسی چگونگی تاثیر پویشهای امنیتی درون منطقهای- در پیوند با فاکتورهای محلی و بینالمللی- بر رفتارهای امنیتی و سیاست خارجی دولتها میباشد.
در مجموع همان گونه كه از بررسی این ادبیات بر میآید، اكثر آنها به بررسی دلایل و پیامدهای امنیتی و منطقهای این تحول تاریخی- بیداری اسلامی- نپرداخته و یا اگر هم اشارهای كردهاند، به صورت جامع این كار را انجام ندادهاند. این ادبیات بیشتر به بررسی مفهومی، نظری و ریشه این تحول تاریخی- بیداری اسلامی- پرداخته اند. از طرف دیگر عدم توجه به تعاریف مختلف از مفهوم اسلام و دیدگاههای مختلف اسلامگرایان نسبت به بیداری اسلامی و در نتیجه پیامدهای امنیتی متفاوت مهمترین نقیصة این آثار است. به نظر میرسد جای این كار خالی است كه به ماهیت، علل و پیامدهای امنیتی بیداری اسلامی در منطقه بیشتر پرداخته شود و صورت بندی امنیتی مجموعه امنیتی خاورمیانه در شرایط جدید پس از تحولات بیداری اسلامی تبیین گردد، كاری كه این رساله قصد انجام آن را دارد.
از جمله برخی از کتب و مقالاتی که گذشته خاورمیانه را در حوزههای گفته شده مورد بررسی قرار داده اند عبارتند از :
«پراکسیس (تعاطی) اندیشه سیاسی و فعل سیاسی در خاورمیانه»، کتابی است که به قلم حاتم قادری در مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه نگاشته شده است. این کتاب در چارچوب تحلیل تاریخی ریشههای تحولات فکری ملیگرایی عربی را بررسی میکند و تحولات مربوط به روابط اعراب و اسرائیل را مورد مطالعه قرار میدهد.
«بازاندیشی سیاستهای خاورمیانه» نام کتاب دیگری است که چرایی لزوم تغییرات در ساختار سیاسی و فرهنگ سیاسی خاورمیانه را مورد بررسی قرار میدهد و به شکافهای میان جامعه و حاکمیت اشاره میکند. «سیاست و دگرگونی در خاورمیانه» ترجمه شده توسط سعید لطیفیان در تلاش است تا زمینهها و عللی را تحلیل نماید که سیاست سنتی خاورمیانه را با چالش مواجه ساخته است.
«حقوق بشر و خاورمیانه» کتابی است که توسط مهدی ذاکری در مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه نگاشته شده است. کتاب مذکور کوششی است برای شناخت و بررسی موضوع حقوق بشر، عوامل تاخیر در بستر سازی، رشد و پشتیبانی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی. نویسنده اشاره میکند که فرهنگ استبدادی، فقدان تعهد فردی و بی تفاوتی حاکمان سیاسی در عدم تعریف افراد در خاورمیانه منجر به عدم تعریف حقوق بشر شده است. ذاکریان در کتاب مذکور حقوق بشر را در مقوله سیاستهای سخت افزاری تلقی میکند و استدلال میکند که امنیت و جنبههای حقوق بشری باید برابر هم نهاده شوند. آنچه ذاکریان در مورد آن بحث نمیکند مسئله«امنیت بشری» است و اینکه این مسئله چگونه با مسئله گستردهتر امنیت ملی مرتبط میشود. طرفداری نویسنده از ایجاد یک سند و رژیم منطقهای حقوق بشری قابل تحسین است، اما اینکه چگونه چنین کاری باید سازماندهی بشود و چه اقداماتی باید برای نیل به این هدف اتخاذ شوند مورد توجه قرار نگرفته است.
کتاب «خاورمیانه نو: نظریه و عمل» هالیدی و بوزان (۱۳۹۰)، ، که توسط عسگر قهرمانپور نیز ترجمه شده است یکی دیگر از اثرات مهم پیرامون خاورمیانه است مجموعه مقالاتی است که در دو بخش نظری و عملی، تحولات و موضوعات مهم خاورمیانه را بعد از جنگ سرد تا امروز بررسی میکند. کتاب «خاورمیانه نو: نظریه و عمل» کمک میکند نگاهی عمیقتر به آینده منطقه خاورمیانه بعد از خیزش ملتهای اسلامی داشته باشیم. مقالات گردآوری شده کتاب حاضر دو هدف اصلی را دنبال میکنند. نخست تلاش شده تا تحولات خاورمیانه بعد از جنگ سرد به صورت عمیق بررسی شوند. هرچند تاریخ تحریر مقالات به یک یا دو سه سال قبل از روی دادن تحولات اخیر بازمیگردد اما مقالات به گونهای از عمق و غنا برخوردارند که حتی نه تنها تحولات اخیر را پیشبینی کردهاند بلکه میتوان بسیاری دیگر از تحولات احتمالی آینده را نیز تحلیل و پیشبینی کرد. کتاب حاضر در هشت فصل سامان یافته است. «نظریه روابط بینالملل و خاورمیانه نو، نظم و تغییر در خاورمیانه؛ چرخشی نئوگرامشی در رهیافت جامعه بینالمللی، خاورمیانه از منظر نظریه مکتب انگلیسی؛ جامعه بینالمللی منطقهای، ظهور خاورمیانه در نظام دولت مدرن، جنگ سرد در خاورمیانه، خاورمیانه از زمان جنگ سرد تاکنون، نفت و اقتصاد سیاسی در روابط بینالملل خاورمیانه و بالاخره، نتیجه گیری» عناوین این هشت فصل را شامل میشوند.
نظمهای منطقهای ؛ امنیت سازی در جهان نوین، لیک و مورگان (۱۳۸۱)، که توسط دکتر سید جلال دهقانی فیروزآبادی ترجمه شده است از نزدیکترین نظریات و اثر در مطالعه مجموعههای امنیت منطقهای به نظریه کپنهاگ و مجموعه امنیتی منطقهای بوزان که در این پژوهش از آن بهره گرفته شده، نظریات لیک و مورگان میباشد. زیرا آنها نیز این نظریه را نقطه شروع حرکت خود قرار داده و میکوشند بطور خاص مناطق امنیتی تعریف شده از جمله خاورمیانه را مورد مطالعه قرار دهند. لیک و مورگان این ادعا را بررسی میکنند که چرا در دوران پس از جنگ سرد احتمال افزایش اهمیت منطقهای بیشتر است. پرسش نهایی تحقیقات لیک و مورگان مربوط است به بروز و تغییر نظمهای امنیتی منطقهای که با ادبیات سنتی سیاستگذاری امنیت محور که کانون توجه آن نظمها، مدلها یا نظمهای امنیتی مختلف ارتباط پیدا میکند. مفهوم ساختار مجموعه امنیتی منطقهای از نظر آنها در برگیرنده متغیرهای علی مختلفی در ورای امنیت بوده و لذا دوباره مشکلی را بوجود میآورد که وبال گردن ادبیات قدیمی مربوط به زیر سیستمها شده بود یعنی وجود ارتباطات علی متعدد بدون داشتن یک کانون تمرکز. اما چارچوب مورد نظر ما (نظریه بوزان ) محدود به فعالیتهای امنیتی تعریف شده است که از نظریه مجموعه امنیتی منطقهای بسان ابزاری عمومی برای قرائتی ساختارمند از تاریخ جهان، گذشته، حال و آینده بهره میگیرد. در این نظریه اشکال محتمل مناطق را میتوان از مفهوم مجموعه امنیتی منطقهای استخراج کرد. در این سازه مفهوم مجموعه امنیتی منطقهای نقشی به مراتب قویتر ایفاء میکند و میتواند نظمهای محتمل در بخش برون دادها را تعریف و پارامترهای متناسب با آن در بخش درون داد یا ورودی را انتخاب کند. نکته مهم در نظریه مجموعه امنیتی منطقهای جدا کردن پویشهای امنیتی منطقهای و جهانی از یکدیگر است تا معلوم شود در حالت جداگانه این پویشها چگونه اند. لیک و مورگان با نادیده گرفتن این تمایزات، اشتباهات تحلیلی و سیاستگذارانه دوران جنگ سرد را تکرار میکنند که باعث شده بود پویشهای ابرقدرتها در ارزیابی وقایع خاورمیانه از وزن فوق العادهای برخوردار شده و پویشهای منطقهای چندان جدی گرفته نشود. بوزان مجموعههای امنیتی منطقهای را همچون سازههای اجتماعی میبیند که توسط اعضا ساخته میشوند لذا از نظر او مجموعهها میتوانند در فرآیند تحولات تغییر کنند و شاید این موضوع یکی از دلایل بهرهگیری ما از نظریه مجموعه امنیتی منطقهای او باشد تا قادر باشیم از این طریق تغییر در ترتیبات امنیتی منطقه را بواسطه بیداری اسلامی تبیین نمائیم.
شاهنده، بهزاد،«انقلاب اطلاعاتی در خاورمیانه»، تهران: مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، بهار ۱۳۸۰، ش ۲۵. مقاله مذکور به تأثیر گسترش فناوری اینترنت در خاورمیانه و تأثیرات آن بر فرهنگ سیاسی و تنظیم تقاضاهای جدید فرهنگی و سیاسی توجه نموده است.
اما از منابع انگلیسی نیز میتوان به موارد ذیل اشاره نمود :
«آیندة جامعة مدنی در خاورمیانه» Augustus Richard Norton “Future of Civil Society in the Middle East Journal. v47,No. 2,1993. نیز کتابی است که مسائل فرهنگی جدید و مسائل فرهنگی بومی و سنتی خاورمیانه را مورد مطالعه قرار میگیرد و تا حدودی به پیشبینی میپردازد. نویسنده در کتاب مذکور دول خاورمیانه را بجز ایران به کشورهایی با ویژگی هایی چون آزادیهای نه چندان گسترده و تقاضاهای سیاسی فزاینده مردم از دولت و سرکوب به عنوان ابزار در دست حکام توصیف مینماید. نویسنده در ادامه ضمن بررسی جایگاه اسلام و دموکراسی در منطقه، اسلامگرایان را یک ترکیب با گرایشهای متنوع در میان جوامع مدنی منطقه معرفی میکند. اما مفهوم جامعه مدنی در خاورمیانه را به دلیل پدرسالاری و موروثی بودن حاکمیت به سبک و معنای غربی نمیداند بلکه جامعه مدنی تحت الشعاع وفاداری به قبیله، طایفه و خانواده قرار دارد.
«به سوی رژیم امنیت منطقهای برای خاورمیانه» Towards a regional security regime for the Middle East عنوان کتابی است که به این نتیجه رسیده که خاورمیانه به سیستمی منطقه شمول برای گفتگو و همکاری در مورد مسائل امنیتی احتیاج دارد. سیستم مورد نظر در چهار بخش مورد بررسی قرار گرفته است: مفاهیم اولیه : امنیت جامع؛ همکاری امنیتی؛ نظام امنیت منطقهای؛ عناصر تشکیلدهنده نظام امنیت منطقهای برای خاورمیانه : ابعاد سیاسی و نظامی آن؛ مسائل توسعهای، اقتصادی و اجتماعی تاثیرگذار بر منطقه؛ اعتمادسازی و کنترل تسلیحات در نظام امنیت خاورمیانهای؛ راهی پیش رو؛ آمادگیهای لازم برای ساخت نظام امنیت خاورمیانهای.
«آینده محیط امنیتی در خاورمیانه» The Future Security Environment in the Middle East کتابی است که توسط موسسه رند منتشر یافته است. نویسندگان در کتاب حاضر به بررسی آینده محیط امنیتی در خاورمیانه و عوامل تاثیرگذار بر آن همانند اصلاحات سیاسی-اقتصادی، روابط نظامی-غیرنظامی، تغییر رژیم، امنیت انرژی و گسترش تسلیحات هستهای پرداختهاند. با پایان یافتن جنگ سرد تهدیدات امنیتی در خاورمیانه افزایش یافت. تنش بین دولتهای منطقه بیثباتی و ناامنی در خاورمیانه را افزایش داد. نویسندگان بیان میدارند که ایالات متحده آمریکا برای مقابله با این بحرانها خصوصا پس از 11 سپتامبر 2001 تصمیم به انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی در این منطقه گرفت. کتاب مذکور با اشاره به گرایشها و تمایلات نوظهور و افزایش احتمال بیثباتی در منطقه بیان میدارد: در آینده قابل پیشبینی، دور نمای امنیت سیاسی در منطقه خاورمیانه چه خواهد بود؟ در این تحقیق مطالعه گرایشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود در خاورمیانه جهت پیشبینی تهدیدات آینده نسبت به امنیت منطقه و تاثیر احتمالی آنها بر آمریکا صورت گرفته است.
«خاورمیانه: تکامل یک نظم منطقهای از هم پاشیده » The Middle East: Evolution of a Broken Regional Order عنوان گزارشی است که مرکز کارنگی در آن به بررسی وضعیت نظم در خاورمیانه پرداخته است. در آن به بررسی نوشتار حاضر با اشاره به اینکه ساختارها و توازن قوای موجود در اواخر دهه 1970 م و پایان جنگ سرد در منطقه خاورمیانه دیگر بر مناسبات منطقهای حاکم نمیباشد به بررسی چگونگی برداشت و دریافت تهدیدات و فرصتهای ناشی از تحولات پس از یازده سپتامبر و تهاجم آمریکا به عراق توسط بازیگران اصلی خاورمیانه ازجمله ایران، ترکیه، عربستان سعودی، سوریه، اردن و مصر پرداخته و متنی را که این کشورها در آن عمل مینمایند را با تاکید بر سیاست خارجی مورد توجه قرار داده است. در همین راستا ابتداء به بررسی تحلیلی شکلگیری نظام منطقهای خاورمیانه پرداخته و سپس بهطور مفصلتر به دوران پس از یازده سپتامبر و رهیافتهای بازیگران منطقهای و خارجی خاورمیانه در قبال این تحولات پرداخته است.
مقاله «از درون و بیرون: امنیت پایدار در خاورمیانه و شمال آفریقا» From Within and Without: Sustainable Security in the Middle East and North Africa مقاله حاضر به بررسی وضعیت امنیتی در خاورمیانه پرداخته است. به اعتقاد نویسنده آنچه سبب گسترش ناامنی در خاورمیانه شده است ناموفق بودن مدیریت شرایطی است که منجر به تهدیدات محیطی میشود. اختلافات و درگیریهای دول منطقه، عدم توانمندی برای مدیریت بحران منطقهای و مسائل مربوط به اقلیتها از مهمترین مواردی است که منجر به ایجاد نا امنی در محیط خاورمیانه شده است.
مقاله «شکست و دوام: نظم مسلط خاورمیانه» Failure and Longevity: The Dominant Political Order of The Middle East. به اعتقاد نویسنده حکومتهای نظامی ـ ناسیونالیست دیکتاتور و حکومتهای پادشاهی سنتی، ساختار سیاسی قدرت در خاورمیانه را تشکیل میدهند. هیچکدام از این دو نوع حکومت تاکنون موفق نشده است که اقتصاد پیشرفته و توسعهیافته یا جامعه آموزشدیده دارای تحرک بالا را ایجاد نماید. علاوهبراین کشورهای این منطقه موفقیتی در زمینه نظامی یا دیپلماتیک نیز بهدست نیاوردهاند. همین مسئله سبب شده است که نظم واقعی نتواند در خاورمیانه شکل بگیرد. نویسنده برای اثبات این مسئله وضعیت مصر، سوریه و دولتهای عضو شورای همکاری خلیجفارس را مورد بررسی قرار میدهد. اقتصاد رانتیر این کشورها که به شکل نگرفتن پیششرطهای جامعه مدنی و دموکراسی کمک مینماید عامل دیگری است که مانع از شکل گرفتن نظم مناسب در خاورمیانه میگردد.
اما در یك سال گذشته، صاحب نظران، در مقالات متعددی به تجزیه و تحلیل بیداری اسلامی و تحولات خاورمیانه پرداخته اند همچنین، تعداد معدودی از نویسندگان سعی داشتهاند تا مفاهیم مختلف مربوط به خاورمیانه را در چارچوب یک مدل تحلیل کنند. برخی از این آثار در ذیل فهرست شده اند.
از مقالات فارسی نگاشته شده، میتوان به مقاله حسین دهشیار با عنوان «بهار عرب: شورش بر مدرنیته وارداتی » اشاره كرد (دهشیار، ۱۳۹۰ ). دکتر دهشیار با اتخاذ رویكرد تاریخی سعی در، تحلیل وقایع جهان عرب مینماید و چنین نتیجهگیری میكند كه ناتوانی دولتهای عربی در ایجاد محیط انسانی برای زیست تودهها در دورههای مختلف تاریخی، وابستگی سنگین آنها به قدرتهای غربی، نقش كارساز كشورهای بزرگ در سمت و سو دادن به سیاستهای رهبران عرب، دامنه دار بودن فقر اقتصادی، شكافهای روزافزون طبقاتی و گسترش زیانبار فرهنگ غربی، از جمله عوامل حضور مردم در صحنه است.
دکتر حمید صالحی نیز در مقالهای با عنوان بیداری اسلامی و تكوین نظم نوین منطقهای در خاورمیانه به تبیین تأثیر تحولات موسوم به بیداری اسلامی در منطقه عربی بر نظم نوین منطقهای و در حال ظهور در خاورمیانه میپردازد. ایشان روایتهای سه گانه را با عناوین نظم اسلام گرایی انقلابی، نظم اسلام گرایی سلفی و نظم اسلام گرایی اخوانی چشمانداز محتمل و ممكن برای نظم نوین منطقهای در روند بیداری اسلامی معرفی میکند.
«تحولات زلزلهآسا: فهم تغییر در خاورمیانه» Seismic Shift: Understanding Change in the Middle East عنوان کتابی است که توسط مرکز استیمسن انتشار یافته است. مرکز استیمسن پس از وقوع انقلابها و خیزشهای اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا تعدادی از کارشناسان برجسته نماینده نهادهای غیردولتی را در حوزههای مختلف دعوت کرده است تا با مروری بر تحلیلهای پیشین صورتگرفته در حوزههای تخصصی خود، به ارزیابی یافتههای این تحلیلها بپردازند. کارشناسان شرکتکننده در این پروژه کوشیدهاند به چهار پرسش عمده پاسخ دهند که عبارتند از: داوریهای عمده درباره چشماندازهای تغییر در خاورمیانه بین سالهای 2005 تا 2010 چگونه بودهاند؟ آیا نظریهها یا مدلهای تغییری وجود داشتهاند که این تحلیلها بر آنها استوار شده باشند؟ مهمترین نقاط عطف یا یافتههای جالب تحلیلها چه بودهاند؟ آیا متدهای تحلیل مسائل منطقهای در پی این قیامها تغییر کردهاند؟
«بیداری اعراب؛ آمریکا و دگردیسی خاورمیانه»The Arab Awakening; America and the Transformation of the Middle East نیز کتابی است که توسط موسسه بروکینگز درتحلیل وقایع اخیر خاورمیانه منتشر یافته است. کتاب حاضر مجموعهای از مقالات تحلیلی به قلم هجده کارشناس برجسته مسائل خاورمیانه است که سعی کردهاند رویدادهای اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا را به مثابه مهمترین تغییر ژئوپلیتیک سالهای اخیر مورد بررسی قرار دهند. این کارشناسان در تحلیلهای خود به دنبال پاسخ به سوالاتی از این دست بودهاند: این جنبشها چگونه شکل گرفتند؟ با توجه به این رویدادها آینده منطقه و دلالتهای ضمنی چنین آیندهای برای آمریکا و دیگر کشورهای جهان چگونه خواهد بود؟
جك گلدستون نظریه پرداز معروف انقلاب ها، در مقالهای ضمن اینكه این تحولات را انقلاب مینامد، به بررسی ویژگیهای مشترك آنها میپردازد2011) Goldstone,) وی پس از بررسی رژیمهای منطقه، ویژگیهای هر یك را بیان میدارد. سپس، به عوامل به وجود آورنده این انقلابها اشاره كرده و شرایط موفقیت انقلاب را بررسی میكند.
لی اسمیت در مقالهای با عنوان « شورشهای خاورمیانه: كاهش نفوذ خاورمیانهای واشنگتن »، به بررسی تفاوتهای موجود بین كشورهای خاورمیانه و رهبران آن و همچنین، نوع و شكل تحولات پرداخته است. اسمیت نام گذاری تحولات را به بهار عربی، نام گذاری مناسبی نمیداند.
مقاله "One man, one vote, one time? A model of democratization in the Middle East" مقالهای از Lisa Blaydes و James Lo است که در Journal of Theoretical Politics به چاپ رسیده است. این مقاله به این سؤال پاسخ میدهد که تحت چه شرایطی جنبش اخیر جهان عرب، که از اواخر سال 2011 آغاز شد، به موج چهارم دموکراسیزاسیون مبدل شده است. این مقاله نقش گروههای اسلامگرای مخالف دیکتاتوریهای خاورمیانه در روند دموکراسیزاسیون را توضیح میدهد. این مقاله با استفاده از مدل معروف لیبرالیسم سیاسی Przeworski، که در کتاب Democracy and the Market (1991) توضیح داده شده است، به این نتیجه میرسد که گذار به دموکراسی ممکن نیست، مگر با دو شرط: عدم قطعیت ترجیحات نخبگان اصلی و فراتر بودن قدرت سرکوب دولت از حداقل. تحت این شرایط زمانی گذار به دموکراسی رخ میدهد که دو نوع از بازیگران با یکدیگر ملحق شوند: آزادیخواهانی که دموکراسی را بر دیکتاتوری ترجیح میدهند و نخبگان جامعة مدنی که اصول دموکراتیک را محترم میدارند. در حالی که برخی از نویسندگان متأثر از این نظریه معتقدند نخبگان استبدادی از گذار به دموکراسی ممانعت به عمل میآورند، زیرا میترسند که بازتوزیع ثروت، جایگاه رأیدهندگان طبقة متوسط را بر آنها ارتقا بخشد، این مقاله نشان میدهد که مخالفان استبداد دولتی در خاورمیانه به آزادسازی سیاسی با دیدة تردید مینگرند، چراکه میترسند آزادی سیاسی ابزاری شود برای اسلامگرایان تا با استفاده از انتخابات آزاد قدرت را در دست گیرند تا نگذارند رأیدهندگان قشر متوسط بار دیگر از شانس بیان نظرات خود برخوردار شوند.
مقاله"Why Is There So Much Conflict in the Middle East?"عنوان مقالة دیگری است که توسط Mirjam E. Sørli، Nils Petter Gleditsch و Håvard Strand در Journal of Conflict Resolution به چاپ رسیده است. این مقاله به این موضوع میپردازد که خاورمیانه منطقهایست که منازعات فراوانی در آن رخ میدهد. این مقاله در جستجوی پاسخی مناسب برای این معزل است. مدل جنگهای شهری Collier-Hoeffler مبنای تحلیل این مقاله است. در این مدل، فقر مهمترین عامل برانگیزانندة منازعه است. رشد و توسعة اقتصادی به همراه دورههای طولانی صلح منازعات را کاهش میدهد. نویسندگان اذعان میدارند که در خاورمیانه قومیتگرایی وجود دارد، ولی این مسئله به معنای انفکاک اجتماعی نیست. بر خلاف مدل Collier-Hoeffler، نویسندگان به این نتیجه میرسند که نوع رژیم نیز موضوعیت دارد. سایر متغیرها مثل اسلام و نفت رابطهای با منازعات خاورمیانه ندارند. منازعات خاورمیانه کاملاً مبتنی است بر تئوری عمومی جنگ شهری و از نظر نویسندگان، منازعات این منطقه هرگز متمایز از منازعات شهری سایر مناطق نیست.
یکی دیگر از مقالات با نام " The Promise and Peril of Middle Eastern Revolutions" سعی بر آن دارد تا چگونگی شروع انقلابهای خاومیانه و تأثیرات منفی آنها برای سیستم بینالملل را مورد تحلیل قرار دهد.
مقاله «یک خاورمیانه تازه ـ کهن: تحولات جاری و پیامدهای آنها برای اسرائیل» A New-Old Middle East: Current Developments and their Implications for Israel مایکل میلشتاین، پژوهشگر متخصص در مسئله فلسطین، در این نوشتار ماهیت اعتراضات کنونی خاورمیانه را ـ با در نظر داشتن این واقعیت که این اعتراضات هنوز کاملا به نتیجه نرسیدهاند ـ مورد بررسی قرار داده است. این رویدادها حکایت از وجود جامعه مدنی بانشاط و فعالی در بخش بزرگی از سرزمینهای عربی دارد که البته از یک نقصان جدی، یعنی نبود اهداف مشترک و روشن، رنج میبرد. با این حال باید توجه داشت که معترضان در کشورهای عربی لزوما خواستار ایجاد نظامهای دموکراتیک تابع تعریفهای جهانی یا غربی نیستند و به نظر میرسد محور مقاومت منطقه خاورمیانه در جریان این رویدادها فرصتهای خوبی برای افزایش قدرت خود پیدا کند.
موسسه مطالعات راهبردی(SSI) وابسته به دانشكده جنگ ارتش آمریكا در دسامبر 2011 گزارشی تحت عنوان «رقابت ایران و عربستان سعودی و آینده امنیت خاورمیانه» را به قلم "دبلیو اندرو تریل" منتشر کرد. نویسنده در این گزارش رقابت بین ایران و عربستان سعودی را یکی از مهمترین رقابتهای تاثیرگذار بر چشمانداز استراتژیک خاورمیانه دانسته و تاثیر این رقابت را در آینده امنیت خاورمیانه مورد بررسی قرار داده است. گزارش مذکور خاورمیانه را در حال گذار از دوره تحولات انقلابی میداند. این گزارش تاکید میکند در این محیط جدید، فرصتها و تهدیدهای فراوانی در راستای پیشبرد منافع برخی از كشورهای منطقه و خارج از منطقه خاورمیانه وجود دارند و این در حالی است كه بازیگران تلاش دارند تا رقبای خود را به حاشیه برانند. علیرغم بروز این تغییرات، بهار عربی و وقوع انقلاب در تونس، مصر و لیبی نتوانسته است برخی از جنبههای مهم شرایط منطقه خاورمیانه را تغییر دهد. یكی از مهمترین آنها كه افق راهبردی خاورمیانه را ترسیم میكند، رقابت بین ایران و عربستان سعودی است. رقابت بین تهران و ریاض از دیرباز وجود داشته اما هماكنون از اهمیت بسزایی برخوردار است. جمهوری اسلامی ایران درصدد است تا قدرت خویش را در منطقه خلیجفارس توسعه بخشد كه منطقه حساس رقابت بین تهران و ریاض به شمار میرود. عربستان سعودی و تا اندازه متفاوتی كشورهای عرب خلیجفارس اغلب در تلاشند تا اهداف برتریجویانه ایران را مهار نمایند.
«علل اصلی ثبات و بیثباتی در خاورمیانه و شمال آفریقا: پیمایشی تحلیلی» The Underlying Causes of Stability and Unrest in the Middle East and North Africa: An Analytic Survey گزارش مذکور، استفاده از نمودارها و جداول فراوان به بررسی علل بیثباتی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پرداخته است نویسندگان در بررسی این علل به طیف گستردهای از مسائل سیاسی، مذهبی، ایدئولوژیک که خود میتواند منشا بسیاری از اختلافات قومی، قبیلهای، فرقهای، منطقهای شود، پرداختهاند. نویسندگان با ارائه جداول و نمودارهای در رابطه با دادههای مربوط به اقتصاد، سرانه اقتصادی، درآمد، میزان جمعیت، نرخ رشد جمعیت و غیره و مقایسه آنها عواملی مثل سیستمهای حکومتی و قضایی را بررسی کردهاند این مقایسهها خود نشان داده که چگونه برخی شرایط باعث ثبات و بیثباتی میشود.